به بهانه سالگرد پیروزی انتقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی و قدرت نمادها

گیلانیان : انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ در برابر قدرت فیزیکی رژیم پهلوی با کمترین خشونت فیزیکی پیروز شد. چرا؟ به نظر ما، وجود قدرت نمادین در شکلگیری انقلاب ایران اهمیتی بینظیر داشت. همانطور که بوردیو ـ جامعهشناس فرانسوی ـ معتقد است، این قدرت، قدرتی است که با باور و ذهن آدمیان سروکار دارد و مردم تحت تأثیر این قدرت بدون چون و چرا از حاملان آن حمایت میکنند.
به نظر میرسد امام خمینی(ره) در بحبوحه انقلاب به چند علت، نماد تمام عیار این قدرت بود:
یکم. سرمایه زبانی:
زبان و فکر وی به تودههای مردم نزدیک بود. سخنان آرام و ساده به همراه چهرهای آرام و روحانی سبب میشد که او بهعنوان مظهر امامت و رهبری معنوی برای تودههای مردم تلقی شود. در مقابل، شاه از این سرمایه بیبهره بود و با تکبر و زبانی ناآشنا با تودهها سخن میگفت.
دوم. سرمایه نمادین:
این سرمایه یکی از عالیترین سرمایههاست که افراد واجد آن از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار میشوند. امام به سبب مرجعیت و ارتباط با تودهها، صاحب سرمایههای فرهنگی و اجتماعی بود و در دهه ۱۳۵۰ با متحول شدن میدان سیاسی ایران، صاحب سرمایه نمادین نیز شد. طی دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، میدان سیاسی ایران شاهد بازگشت به گذشته و بومیگرایی بود که پارهای از روشنفکران از آن بهعنوان رهایی تودهها از اسارت استبداد و غربگرایی یاد میکردند. جلال آل احمد و علی شریعتی از برجستهترین آنان بودند که در غربستیزی و بومیگرایی میراث جدیدی را بنیان نهادند. در این میان تنها گروهی که در ذهنیت ایرانیان تجلی تقوا، پاکی و گذشته ناب بودند، روحانیان و در رأس آن امام خمینی(ره) بود. امام بر مبنای فضای ذهنی ایجاد شده، صاحب سرمایه نمادین و در نتیجه قدرت نمادین شد. قدرتی که صاحبان آن را از مشروعیتی نمادین برخوردار میکند.
سوم. خصلت جسارت و صلابت:
این سومین ویژگی امام بود که مجموعه شخصیتی وی را تشکیل میداد. او با اتکاء به این خصلت، در برکناری سلطنت و عدم سازش با آن اصرار میکرد. در مقابل، شاه از این سرمایه بیبهره بود و با افزایش ناآرامیها، از تحلیل شرایط متحول ایران بازماند و فرار کرد. بزرگترین خطا در رویارویی شاه و امام از آن حکومت بود. حکومتی که با زبان مردم سخن نمیگفت و با اصرار بر جهان نمادین باستان و تجدد به جهان نمادین اسلام شیعی وقعی نمینهاد و خیلی نمیتوانست بر قلوب مردم نفوذ نماید. امام از نفوذ مذهب شیعه در میان مردم آگاه بود و با کاربست عناصر نمادین شیعی در میان مردم، مشروعیت رژیم پهلوی را با بحران روبهرو ساخت. بر مبنای این ویژگیها، وی صاحب عالیترین نوع قدرت، یعنی قدرت نمادین شد و در بحبوحه انقلاب با کلام و زبان منحصر به فرد، به امام ایرانیان در قرن بیستم تبدیل شد.
اکنون سه دهه از انقلاب ایران گذشته است و ما برای تداوم مشروعیت بیش از پیش به نمادهای مشروعیتآفرین نیازمندیم؛ نمادهایی که برآمده از عناصر هویتی ماست. لایههای هویتی که مجموعاً ذهنیت نمادین ایرانیان را تشکیل میدهد، هم از عناصر ایرانیت تأثیر پذیرفته و هم از عناصر اسلام شیعی. با این وجود تلاشی نظری و همتی بزرگ لازم است که جایگاه این عناصر هویتساز در جهانی که بهطور دائم تحت تأثیر تجدد قرار دارد، به نحوی غیرایدئولوژیک مورد تببین قرار گیرد.
خواسته یا ناخواسته مهمترین مسألهای که ما طی چند دهه گذشته با آن روبهرو بودیم و در آینده نیز تأثیرگذار خواهد بود، جهان نمادین تجدد است. بهواقع نحوه تعامل یا تقابل ما با جهان تجدد، وجه ممیزه اصلی میدان سیاسی و اجتماعی ایران در آینده خواهد بود و نمادهای مشروعیتآفرین نیز از درون همین میدان جدید متولد خواهند شد.
• عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
•• روزنامه تهران امروز، شماره ۱۰۹۷، ۱۱ بهمن۱۳۹۱
منبع : لاهیگ
نظرات
بدون نظر