حجت الاسلام مجتبي ذوالنور: عاشورا تکرار می شود
خط امام حسینی با خط یزیدی درگیر است

اختصاصی گیلانیان : حجت الاسلام مجتبی ذوالنور جانشین سابق نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همزمان با دهه اول محرم امسال در سلسله مباحثی در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) رشت و بیت نماینده مقام معظم رهبری در گیلان و امام جمعه رشت به تشریح ابعاد و ضرورت بصیرت در برخورد با فتنه پرداختند که یکی از سخنرانی های ایشان در حضور حضرت آیت الله قربانی در مصلی را می خوانید:
در جلسات پیش گفتم که یکی از علل مردود شدن امت پیغمبر و مأمونین حضرت امیر المؤمنین ، علی علیه اسلام و مقابله آنها با حضرت اباعبد الله الحسین (ع) فقدان بصیرت بود . امام باقر فرمود : خدا عمویم عباس را رحمت کند که نافذالبصیرت بود در کنار همه اوصافی که برای حضرت قمر بنی هاشم ، ابی الفضل العباس (ع) نقل شده یکی از برجسته ترین ویژگی های آن حضرت بصیرت نافذه هست . حضرت عباس در شجاعت سرآمد همه بوده است ؛ ولی شجاعت یک بعد فیزیکی و جسمی است .
حضرت عباس (ع) رشید زیبا بود ولی گاهی در مداحی های ما افراط می شود ، اغراق می کنیم ، اذهان را در یک بعدی میآوریم که خیلی هم تلقی نمی شود . یعنی : اگر کسی چهره زیبائی ندارد، از کمالات انسانی کم دارد ، مثلا زیبائی ، فضیلت فوق العادهای باشد که محور مداحی های ما بحث زیبائی و چشم و ابروی عباس (ع) باشد؟ .
اگر خاطر مبارکتان باشد چند سال پیش مقام معظم رهبری نسبت به همین موضوع تذکراتی فرمودند . بهرحال اگر چشم و ابرو و زیبائی ابا الفضل بعنوان یک فضیلت برتر که فراتر از فضیلت انسان های دیگر است، محسوب شود ، پیغمبر اکرم به این مسئله باید اولا می بود و حال آنکه داریم که عرب بادیه نشینی وقتی میآمد مدینه با پیغمبر کار داشت ، وارد حلقه یاران پیغمبر که دورش نشسته بودند، می شد، نمی توانست با نگاه معمولی تشخیص بدهد پیغمبر چه کسی است ، میگفت کدام شما پیغمبر هستید ؟
پس اگر چهره پیغمبر تفاوتی با چهره دیگران ندارد حالا روی زیبائی ابالفضل که ما بیاییم همه توجه ها را جلب کنیم درست نیست. متأسفانه گاهی در مداحیهای ما به ترانه تبدیل می شود و یک جوری در وصف حضرت ابوالفضل است که شاید وهن وجود مبارک آن حضرت است .
حضرت ابوالفضل منبع و منشأ همه فضایل الهی است، چرا ما بیاییم روی فضیلت فیزیکی و مشخصه جسمی زوم کنیم !؟ حالا اگر کسی داشت یا نداشت خیلی هم در کرامت انسانی او تأثیر ندارد .
ولی آنچیزی که حضرت ابوالفضل را نسبت به بقیه ممتاز می کند معرفت حضرت ابوالفضل هست ، وفای حضرت ابوالفضل هست، بصیرت حضرت ابوالفضل است که اگر صفتی مهمتر از بصیرت بود طبیعتا وجود مبارک حضرت باقر العلوم به آن اشاره می فرمودند . لذا اینجا می فرماید حضرت ابوالفضل نافذ البصیره بود . این لقب ، لقب بسیار بزرگیست .
طبیعتا هدف عزاداری احیای فضیلت حضرت ابیالفضل (ع) با تسرّی آن فضایل به جامعه هست . همان بحثی که شبهای گذشته داشتم که تاریخ تکرار می شود .
اگر هر روز عاشورا است پس در هر مقطع زمانی هم خط امام حسینی ، خط بنی امیه و شمری وجود دارد . اگر هر سرزمین کربلاست در هر نقطهای می تواند خط امام حسین و خط دشمنان امام حسین در آن نقطه درگیر باشد ؛ تاریخ فقط یک حسین ندارد ، یک قمر بنی هاشم، ابوالفضل ندارد، یک معاویه و شمر و عمر سعد و ابن زیاد ندارد؛ در هر تاریخی اگر شخصیت های اصلی نیستند ، شخصیت های بدلی که نماینده آن جریان است ، حضور دارند ؛ نزدیکترین کسی که میتواند آن نقش و آن رل را بازی کند ، وجود دارد.
اگر ما بخواهیم یک عملیات دوران جنگ را بازسازی کنیم چهرهای را برای یک نقش انتخاب میکنیم که از نظر قیافه ، شکل و شمایل و بیان به آن نقش اصلی شباهت هائی داشته باشد. اگر مراسم شبیه خوانی و تعزیه میگیریم تناسب نقش را رعایت می کنیم .
در تاریخ اگر عاشورا تکرار می شود ، خط امام حسین با خط یزید درگیر است ، آن کسی که در جبهه حسینی هست ، آن نقش را بازی می کند و کسی که در نقش یزید هست این نقش را بازی میکند.
بنابراین بصیرت عباسی اقتضا می کند که ما شمرها، معاویه ها، یزیدهای زمان خودمان را تشخیص بدهیم. شیوههای کاری آنها را بفهمیم. لذا بصیرت عباسی پیام عاشورا است .
شما دیدید بارها در بیان نورانی مقام معظم رهبری بصیرت مورد تأکید قرار گرفتهاست. اگر الآن میکروفن را جلوی جلو تک تک شما عزیزان ، از عزیزان خردسال تا آدمهای فاضل و بزرگوار بگیرند و از هر کدام سؤال شود : شما بصیرت دارید یا ندارید ؟ قطعا به او برخواهد خورد؛ اصلا چرا سؤال کردید که ندارد؟ مگر میشود من بصیرت نداشتهباشم ؟ چون هرکسی بصیرت را از منظر خودش تعریف میکند. یکی بصیرت را در دکتر و مهندس بودن میداند، یکی بصیرت را در عالم حوزوی بودن میداند، یکی بصیرت را در مدیر بودن میداند، یکی بصیرت را در تخصص و مهارت و تجربه میداند، یکی بصیرت را در پول و ثروت و جایگاه اجتماعی میداند، یکی بصیرت را در دسترسی به اخبار و اطلاعات میداند، هرکسی بصیرت را از نگاه خودش معنی میکند. لذا همه کس خودش را دارای بصیرت میداند. آیا واقع امر هم همیجور هست؟
نزدیکترین واژه به بصیرت طبق بیان نورانی حضرت امیر (ع) بصر است. علی (ع) بصر را بصیرت نمیداند، چه برسد به چیزهای دیگر که دورتر است. فرمود چشم نداشتن از بصیرت نداشتن راحت تر است. ممکن است انسان چشم داشهباشد ولی بصیرت نداشتهباشد.
بعنوان مثال در این جلسه که سرور گرامم، حضرت آیت الله قربانی، نماینده بصیر ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه معزز رشت ، مجلس را مزین کردند و من در محضر این استاد محقق و فرزانه درسم را پس می دهم
الآن دارند مراسم این مجلس شاید برای پخش شبکه استانی فیلمبرداری می کنند، دو تا پروژکتور گذاشتند، اگر این فیلمبرداری نبود شاید این اتفاق نمیافتاد . بصیرت متناسب با هر عرصهای فرق میکند. اگر بخواهد فیلمبرداری نشود، نور طبیعی این سالن کافی است؛ اگر خواستند فیلمبرداری شود باید این نور تقویت شود؛ بصیرت ویژه لازم است. اگر بخواهد از شبکه سراسری ، پرس تی وی، شبکه الکوثر ، جام جم این برنامه پخش بشود طبیعتا ممکن است نورپردازهای ویژه بیاورند و طراحی دیگری داشته باشند و پشت صحنه را جور دیگری طراحی کنند، سنی آماده کنند، ظرافتهای دیگری لحاظ کنند؛ حالا اگر نورافکنهای متعدد، پروژکتورهای متعدد روی جایگاه تمرکز دارد ، اگر یک جراح چشم پزشکی بخواهد عمل شبکیه ، یا عنبیه ، یا قرنیه را اینجا انجام بدهد این نور پردازی به دردش نمیخورد، او ، نور خودش را میخواهد.
بنابراین بصیرت مثل همین نور است، هر عرصهای یک بصیرتی را میطلبد؛ الآن اگر بخواهید شما بیرون بروید به راحتی لابلای این جمعیت حرکت میکنید. الآن این بنر پشت صحنه، کتیبههای، پلاکارتها را و رنگ آمیزیش را شما تشخیص میدهید ولی اگر یک لحظه برق مصلی قطع بشود نه تنها رنگ آمیزیها را نمیبینید، نه تنها تابلو و پلاکارتها را نمیبینید بلکه حتی ستونها را نمیبینید، همدیگر را نمیبینید، با هم برخورد میکنید. پس شما مشکل چشم ندارید، شما مشکل بصیرت دارد.
پس چشم معنیش بصیرت نیست. بصر معنیش امکانات نیست. ممکن است از همین گردنه کوئین ، از این پیچ و خمهای بین لوشان و منجیل و رودبار و رستم آباد شما دارید عبور میکنید یک ماشین مدل بالای فول آپشن زیر پای شماست و در مسابقات رالی هم قهرمان شدید، اگر بهنگام رانندگی فیش چراغهای جلوی ماشینتان درآمده باشد، شب که دارید رانندگی میکنید ممکن است شما به داخل دره بروید، نه امکانات، نه مهارت و تجربه ضامن عبور سالم شما نیست ولی ممکن است در کنار شما یک راننده ناشی با یک پیکان درب و داغون که یکی از چراغهای جلو فقط نور پایینش وصل است راحت و سلامت از این گردنهها عبور کند. بصیرت یعنی چراغ جلوی ماشین.
لذا می بینیم در دوران فتنه ۸۸ اگر من آخوند میرفتم در قلب کویر، عمق جنگلهای شمال کشور کلمهای خلاف سیاستها، تدابیر، و اهداف و آرمان های امام و انقلاب میگفتم یک کشاورزی که تلفظ اینترنت را هم بلد نیست با بیلش توی سر من میزد که فاصله دارم از مسیر امام و رهبری ولی بعضی خواص ما که به همه عقبهها مسایل روز دسترسی داشتند، ابزار اطلاع یابی را در اختیار داشتند، به اینترنت و ماهواره وصل بودند، بولتنهای مختلف را دریافت میکردند با سر در دره بیبصیرتی سقوط کردند.
بصیرت امکانات و اطلاعات نیست. اگر من در جادهای رانندگی میکنم که مه گرفته هست، برف روی زمین نشسته، بصیرت ، مهارت رانندگی من نیست، چراغ مه شکن هست، چراغ معمولی ماشین من کافی نیست.
بعضی خواص ما وقتی دیدند جاده فتنه را مه غلیظ فتنه پوشانده، ترمز زدند ، ترمز راه عبور از فتنه و نجات نیست. اگر شما روی آسفلت ترمز زدی، ماشین بعدی میآید و به شما میزند؛ اگر شما ترمز زدی مسیر را سد میکنی؛ توقف و عدم موضع گیری خواص حد اقل تأثیرش در دوران فتنه مردد کردن مردم است؛ کاشتن بذر تردید در دلهای مردم است. مردم میگویند وضع این مرده چقدر خراب هست که مرده شور هم گریهاش گرفتهاست. این آقا تا دیروز که سینه چاک نظام و ولایت و انقلاب بود ، امروز چرا حرف نمیزند، پس معلوم هست چیزهائی هست، خبرهائی هست.
توقف خواص باعث تردید مردم میشود. این که مقام معظم رهبری بارها فرمودهاست : خواص مواضعش را روشن کنند، برای این بود که تردید از دل مردم زایل شود. بعضی از خواص ما ترمز نزدند، کشیدند کنار، توی شانه افتاده جاده لغزیدند و پرت شدند. بعضیها غرور داشتند، بعضیها به تخصص و جایگاه خودشان تکیه کردند و بدون توجه به علایم و هشدارها، گازش را گرفتند حرکت کردند، یا رفتند از جلو به کسی زدند یا به داخل دره سقوط کردند.
پس اگر جاده را مه غبار و فتنه گرفته چیکار باید کرد؟ عقل اقتضا میکند که پشت سر یک خودروای که چراغ مه شکن دارد حرکت کنیم و معنای این یعنی ولایت محوری. یعنی پشت سر ولی امر حرکت کردن.
اگر در هوای آفتابی امروز یک خلبانی بخواهد در تهران یا فرودگاه رشت هواپیمایش را فرود بیاورد کار خیلی سختی یست، با دید عادی و چشم مادی میتواند فرود بیاید ولی اگر هوا مه بود، میخواهد در فرودگاه رامسر فرود بیاید، باند فرودگاه در صد متری دریاست و آن طرفش هم کوه و جنگل و ابر و مه غلیظ متراکم هست، خلبان نمیتواند با چشم مادی خود و دید طبیعی فرود بیاید، برج مراقبت است که فرود را تضمین میکند که سالم بنشیند. اینجا برج مراقبت در نظام اسلامی جایگاه ولی فقیه هست. اگر کسی ولایتمدار نباشد زمین میخورد. کج میرود، حادثه درست میکند، کما اینکه چند سال پیش یک هواپیمائی از جنوب آمد که در مشهد فرود بیاید؛ گفتند: مه است، دید نداری. برگشت اصفهان نشست. فردایش آمد ، گفتند : هنوز مه هست، نمیتوانی بنشینی. گفت یک مریض بدحال دارم ، با تعهد و تخصص خودم فرود میآیم. هواپیما را به باند فرودگاه کوباند، یک مریض بدحال را به ۵۸ مصدوم بدحال تبدیل کرد؛ چون به هشدار برج مراقبت توجه نکرد.
علی (ع) میفرماید در فتنه ها به امام و پیشوای خودتان متوسل شوید و تکیه کنید تا گمراه نشوید. بصیرت ملاک و معیار میخواهد و همینجوری حاصل نمیشود.
علی (ع) فرمود: حق را بشناس، اهل حق را خواهی شناخت. باطل را بشناس اهل باطل را خواهی شناخت. بعضی از مردم گاهی شخص پرست میشوند. گاهی میگویند فلانی کنار امام بود ؛ فلانی، فلان کس امام بود ؛ فلانی در جنگ فلان کاره بود ؛ فلانی در دوران انقلاب اینجور بود ؛ بستگی به امروزش دارد. یک کسی ممکن است پرچم خط امام را بالای سر خودش بلند کند و ما فریب پرچم را بخوریم.
علی (ع) به ما میگوید شما مؤلفههای خط امام را بشناس، ماهیت خط امام را بشناس. شاخصهای و ویژگیهای خط امام و مکتب امام را بشناس . مقام معظم رهبری در چهارده خرداد امسال در جوار مرقد امام تبیین کردند ؛ شما اینها را بشناس ؛ بعد افراد را با این شاخصها مقایسه کن، نه با گفتار و پلاکارتی که بالا سرشان میگیرند.
ممکن است در دوران فتنه پرچمی بالا برود، روی آن آن هم خط امام نوشته شدهباشد، پایههای این پرچم هم دست یک آدمهائی باشد که یک زمانی در کنار امام بودند، ولی عملکرد آنان با شاخصهای امام سازگاری نداشته باشد.
درخشان ترین شاخص حضرت امام ولایت فقیه بود. حالا زیر آن پرچم آمدند ؛ گفتند: مرگ بر اصل ولایت فقیه ! بعد از ولایت فقیه محکمترین آرمان امام آرمان فلسطین و قدس هست. اگر روز قدس آمدند آب معدنی را در جمع روزه داران سرکشیدند و شعار : نه غزه، نه لبنان ، دادند؛ پرچم بالا سرشان هم پرچم خط امام هست، اینجا میشود قسم حضرت عباس و دم خروس! اگر از فرق سر تا نوک پا با آب طلا روی بدنشان بنویسند ( خط امام) ما نباید بپذیریم! خط امام شاخص دارد.
شاخص دوم از کلام امام : امام فرمود اگر دشمن از شما تعریف کرد روز عزای شما است . اگر امواج الکترو مغناطیسی، محیط مجازی و فضای اینترنت، فیس بوک ، تویتر ، ویوآ ، سی ان ان ، بی بی سی و سایر رسانهها و تلویزیونهای ضد انقلاب بسیج میشوند و پشت سر یک جریانی قرار میگیرند اگر از کسانی تعریف بکنند ؛ دو حالت بیشتر ندارد:
من دوران اصلاحات رفتهبودم محضر آیت الله العظمی آقای حاج جواد تبریزی، رضوان الله تعالی علیه، ایشان میفرمودند از اول انقلاب تا به امروز من رادیوهای بیگانه را گوش میکردم، از مسئولین نظام و انقلاب بدگوئی میکردند؛ اگر شما در جبههای عملیاتی انجام میدادید خبر عملیات شما را یا پخش نمیکردند یا با تأخیر و تحریف پخش میکردند، ولی امروز چه شدهاست که از بعضی از مسئولین ما تعریف میکنند؟ ایشان فرمود دو حالت بیشتر ندارد :
۱ – آنها پشیمان شدند، توبه کردند، به اشتباهشان پی بردند، خط امامی و ولایتی و انقلابی شدند ، دارند اظهار ندامت میکنند و میخواهند جبران کنند! میدانیم این نیست.
۲ – بعضی از مسئولین ما به سمتی چرخش پیدا کردند که آنها منافع خودشان را در مسیر اینها میبینند.
این جا را من اضافه می کنم . دشمنان ما گربه هائی نیستند که قربت الی الله موش بگیرند. وقتی آقای اوباما زمان تحویل جایزه صلح نوبل میآید، مگر آقای اوباما چند بار میخواهد در عمرش جایزه نوبل بگیرد؟ صدها میلیون چشم به تلویزیون دوخته که این لحظه را ببیند. گلدین تایم تبلیغاتیش به پای سران فتنه میریزد و میگوید : ما فریاد شما را شنیدیم ، ما و مردم آمریکا با امکاناتمان پشت سر شما هستیم.
اینجا نباید ما دچار تردید بشویم ؟ اگر کسانی که در دره فتنه لغزیدند همین یک معیار امام را داشتند و به آن عمل میکردند ، نباید میلغزیدند و زمین میخوردند.
معیار سوم، که این هم از بیان نورانی امام هست : فرمود: اگر دشمن از شما عصبانی بود به حقانیت مسیر خودتان ایمان داشتهباشید.
معیار چهارم: امام فرمود میزان در هر کسی حال فعلی اوست. حال فعلی افراد را با چه مقایسه کنیم ؟ معیار ما چیه ؟ شاخص ما چیه که حال فعلی افراد را بسنجیم ؟
ممکن است در این جلسهای که محضر شما هستم یکی بپرسد ارتفاع این ستون چقدر هست ؟ یک عزیزی که متصدی مصلی هست، مثلا بکوید: هشت متر ؛ یک برادری که اینجا معمار بوده ، بگوید هفت متر و سی سانت ؛ یک عزیز دیگری هم بگوید : آقا ! این شش متر هم نمیشود ؛ یکی هم ممکن است بگوید : این سقف رفیعی که من میبینم دوازده متر هم بیشتر است ؛ من منبری هم بگویم : اینقدر است؛ ولی یک بچهای پیدا بشود که متر دستش باشد، او اگر متر را گذاشت و گفت چقدر هست، حرف او ملاک هست، نه حرف من منبری. اینجا شاخص وجود دارد.
با چه مقایسه کنیم که میزان حال افراد است ؟ با ولایت فقیه ، با مسیر رهبری و دستورات و فرامین رهبری ؛ والا گذشته افراد ملاک نمیشود. خیلی ها در گذشته آدم خوبی بودند ولی تغییر کردند.
بعنوان مثال: شمربن ذی الجوشن آدم کوچکی نبود ؛ شمر جانباز رکاب علی در صفین بود ؛ در کنار امام حسن و امام حسین در رکاب علی میجنگید ، فرمانده محور علی در صفین بود ولی آیا با علی بود ؟ آیا همراه علی آمد ؟ ما در گذشته طرف درجا میزنیم ! نمیتواند همراه انقلاب باشد؛ باید با علی سنجید. هر کس با پیغمبر بود با علی نبود؟ طلحه آدم کمی نبود ؛ زبیر آدم کوچکی نبود ؛ پیغمبر در وصف طلحه : طلحه الخیر، زبیر را فرمود : سیف للاسلام؛ ولی چه شد که آخر کار جدا شدند ؟
وقتی زبیر در مقابل علی (ع) ایستاد امام فرمود: زبیر یادت هست پیغمبر فرمود می بینم در مقابل علی میایستی در حالیکه علی برحق است ؟! زبیر گفت: آقا ! خدا خیرت بدهد ، یادم رفته بود ، من با شما نمیجنگم ؛ قسم خورد که با شما نمیجنگم ! میدان را ترک کرد . پسرش عبدالله به او گفت: بابا ! ترسیدی ؟ گفت : زبیر و ترس ؟! سیف الاسلامی که پیغمبر به من لقب داده ، یعنی ترس؟! گفت: آن مال گذشتهات هست ، حالا پیر شدی و ترسو شدی . اینقدر گفت و گفت، زبیر برگشت؛ گفت: من قسم خوردم . گفت: راه دارد ، فدیه بده قسمت را بشکن و برو . زبیر را وادار کرد یک شتر به عنوان کفاره قسم قربانی کند . زبیر تجهیزاتش را به خودش بست ، رجزخوانان به سپاه حضرت علی حمله کرد . حضرت فرمود : زبیر نیامده با ما بجنگد، بلکه آمده خودش را نشان بدهد ؛ کسی با زبیر درگیر نشود . زبیر هر چه هماورد طلبید، کسی جوابش را نداد، برگشت و به عبدالله زبیر گفت : کسیکه بترسد به کام شیر میرود ؟ به قلب سپاه علی میزند؟ من قسم خوردم . فاصله گرفت و رفت؛ یک آدم خودسری تعقیبش کرد ؛ زبیر فهمید کسی دارد تعقیبش میکند ، میخواست نماز بخواند ، گفت : امان دارم نماز بخوانم ؟ گفت : اشکالی ندارد. مشغول نماز شد یا نشد یا نمازش را شکست، آن شخص در حال سجده سر زبیر را از تنش جدا کرد . سرش و شمشیر زبیر را خدمت علی آوردند، امام شمشیر زبیر را میگیرد، نگاهی به شمشیر زبیر میکند، مثل ابر بهاری اشک میریزد و فرمود: چه گرد و غبار غمی که این شمشیر از چهره پیغمبر پاک نکرد؛ ولی عاقبتش چه شد؟
میزان حال فعلی افراد است. امروز اداره کشور از زمان امام بسیار سختتر است. دوران علی بسیار دشوار تر بود از زمان پیغمبر بود.
پیغمبر اکرم(ص) اگر گردن کسی را میزد، نخی پاره میشد، بت، بتچه و زناری روی زمین میافتاد، یک رزمندهای اگر این جنازه را میدید زانوانش محکمتر میشد ؛ عزمش قویتر میشد ؛ ایمانش استوارتر میشد ؛ شرک و بت پرستی را با این طرف میشناختهاست . زمان علی (ع) زمان سختی بود؛ اگر علی گردنی را میزد، نخی پاره میشد، قرآنی روی زمین میافتاد و پرپر میشد. اینجا بود که زانوها سست و شل میشد. این جنگ، جنگ مشکلی است.
علی (ع) در جنگ با خوارج پیشانیهائی را میزد که بر اثر سجدههای طولانی ، قطری از پینه روی پیشانی گذاشته بود ؛ میفرمود: چشم فتنه را کور کردم. اگر کسی غیر علی بود چنین قدرتی نداشت.
منافقین زمان پیغمبر خیلی بدبخت بودند، پناهگاهی نداشتند. اگر میخواستندغیر از اسلام انگی برای خودشان بگیرند، لو میرفتند. اگر به داخل جبهه کفر میرفتند و میخواستند ژست مسلمانی بگیرند ، لو میرفتند . منافقین زمان علی وضعشان خیلی روبراه بود ، کینه داشتند ، نفاق داشتند ، پناهگاه داشتند ، ستونی داشتند که به آن آویزان بشوند . گفتند قرآن ، تا قرآن ناطق را زیر پا بگذارند ؛ گفتند حکمی جز حکم خدا نیست که حکم الله مجسم را زیر پا بگذارند. گفتند کتاب خدا تا عترت را ضایع کنند؛ گفتند پیغمبر که علی را رد کنند.
امروز شرایط ما از زمان امام بدتر است . اگر کسی مقابل حضرت امام می ایستاد ، آیت الله العظمی و مرجع تقلید هم بود، مُهر طاغوتی بودن ، سلطنتی بودن ، درباری بودن ، اوقافی بودن، ساواکی بودن روی پیشانیاش میخورد ولی امروز کسانی در مقابل ولایت ، خلف صالح امام ، مقام معظم رهبری میایستند که لوح تقدیر و حکم انتصاب از امام دارند ؛ امروز بصیرت، بصیرت مشکلی است.
امروز باید عقبهها را فهمید ، امروز باید سلامت و نفاق را تشخیص داد ؛ امروز بصیرت باید بقدری نافذ باشد و عباسی باشد که از عمق نفاقها و گریمهای چهرهها نفوذ کند و چهره واقعی را تشخیص بدهد . میزان و ملاک ولایت است. اگر گفته میشود میزان حال فعلی افراد است، حال فعلی افراد را باید با ولایت و موضع ولی و حاکم اسلامی و نایب امام زمان سنجید. لذا امروز ما نیاز به بصیرت داریم و بصیرت معیار و ملاک میخواهد؛ هرکسی از ظن خود نمیتواند موضوع بصیرت را در نظر بگیرد. امروز میدان نبرد ما بسیار پیچیده هست.
من چند سؤال میکنم: علی (ع) مقتدرتر، توانمندتر و با عظمتتر بود یا امام یا مقام معظم رهبری ؟ جواب خیلی واضح هست. بعضیها هی داد میزند رهبری تنهاست ! رهبری مظلوم هست ! بعضیها هی میگویند : رهبری دستش بسته است ! این حرفهای بیخودی هست ؛ باید دور ریخت ؛ رهبری هیچوقت تنها و دست بسته نبود. مصلحت اسلام اقتضا میکند رهبری با تدبیر با حوادث برخورد کند ، همانطوریکه امام برخورد میکرد؛ این معنی دست بسته بودن رهبری نیست.
امام با بنی صدر چگونه برخورد کرد. خدا مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی را رحمت کند . من خودم رفتهبودم محضرشان، گزارشی دادم؛ ایشان به من فرمودند از بنی صدر ناراحت بودم، رفتم محضر حضرت امام که به امام اعتراض کنم و از بنی صدر شکایت کنم ؛ امام با یک متانت و لبخند و آرامشی فرمودند : مگر چه هست ؟ گفتم : آقا ! مگر چه هست ؟! آقا گفتند : بلی . گفتم : حد اقلش این است که شما و هیچ مرجع تقلیدی را قبول ندارد . امام با یک لبخند ملیحی گفت : خب ، این را میدانم . گفتم : آقا ! پس چرا برخورد نمیکنید ؟ امام فرمود : امروز برخورد با ایشان برخورد با رأی ملت است ؛ میگویند : نگذاشتند نماینده و منتخب ما کارش را انجام بدهد ؛ دیکتاتوری کردند ؛ ما باید روشنگری کنیم ؛ اگر مردم متوجه شدند در انتخابشان اشتباه کردند ، خودشان بدون اینکه آب از آب تکان بخورد او را پایین میآورند. و امام همینطور بود.
اگر بخشی از مردم در انتخابشان اشتباه میکنند در ۹ دی میآیند جبران میکنند ؛ در مورد همه همینجور است ؛ اگر مصلحت اقتضا میکند که ما راهی را انتخاب کنیم که نفع بیشتری و ضرر کمتری داشهباشد و با آن با تدبیر و حکمت برخورد میشود ، معنیش تنهائی و مظلومیت و بیکسی و دست بسته بودن نیست.
من به شما این نکته را اعلام کنم که حتی از علی (ع)، از امام حسن و بقیه ائمه که حکومت دستشان نیفتاد، امام و مقام معظم رهبری از همه ائمه علیهم السلام مبسوط الیدتر بودند و هستند . چرا ؟
شما ببینید علی که مقتدر ترین است با فرماندهان و یارانش چطوری صحبت میکند ؟ به فرماندهانش میفرماید : یا اشباح الرجال ! ای نامردها ! ای مرد نماها ! تابستان به شما میگویم بیایید جهاد، میگویید: گرم است ! زمستان میگویم ؛ میگویید: سرد است !. علی اینجوری با مردمش حرف میزند.
مگر چند قطره آب فرات که مهریه مادر امام حسین (ع) لبهای اصغر را خیس میکند ؟ اصغر را روی دستش میگیرد و از این ملت خواهش میکند که لبهای اصغر تر بشود !
تا حالا کی امام و مقام معظم رهبری فرمان وجوب و فراخوان واجب برای مردم زدند؟ کی همچنین اتفاقی افتاده است؟
در موضعی ، در هر حادثهای اگر رهبری از موضع ولایت برخورد کند طومار هر گروه فتنهگری در هم خواهد پیچید ؛ چرا اینجوری القاء کنیم که رهبری در موضع ضعف است و دستش بسته است ؟! ولی از حیث شخصیتی ، غیر معصوم را نمیشود با معصوم مقایسه کرد ولو اینکه ولی فقیه تالک المعصوم است.
علی مصداق انسان کامل است. علی سبب خلقت است. لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک. علی (ع) معلوم است که قویتر بود.
سؤال دوم: عمر و عاص و دستگاه تبلیغاتی بنی امیه قویتر بود یا دستگاههای تبلیغاتی و عملیات روانی که امروز در اختیار دشمنان ماست ؟ آنها این شبکههای جهانی را در اختیار نداشتند ؛ یک هزارم این امکانات را در اختیار نداشتند ، چه کردند که علی ، حجت خدا را خانه نشین کردند، بیست و پنج سال استخوان در گلو و خار در چشم ؟ چه کردند ؟ وقتی علی در محراب به شهادت رسید در بعضی از بلاد اسلامی گفتند: علی مگر نماز میخواند ؟! برای چه مسجد رفتهبود ؟!
آیا نمی تواند امروز فضای جامعه ما را تحت تأثیر قرار بدهد ؟ در چنین میدان تهدید نرمی ، در جنگ محیط سایبری و محیط اینترنت، در جنگ امواج الکترونیکی، در جنگ با تولیدات فرهنگی تنها بصیرت، سلاح این میدان است ؛ هرکسی در دوران دفاع مقدس بازوی توانمندی بود ، رزمنده خوبی بود، فرمانده خوبی بود، امروز در میدان تهدید نرم معلوم نیست که رزمنده و فرمانده خوبی باشد. شاید از تلفات و قربانیان این میدان باشد.
امروز مهمترین مهمات و سلاح درگیری در این میدان بصیرت است و ایمان و معنویت. لذا پیام حضرت قمر بنیهاشم ابی الفضل العباس برای کسانی که زیر علمش جمع میشوند، بصیرت هست و ما اگر بصیرت عاشورائی و بصیرت عباسی، ثمری باشد که از مراسم عزای حضرت ابا الفضل نصیبمان میشود ، این کم نعمت و هدیه الهیای نیست که به ما داده شدهاست.
امشب شب تاسوعا است و منصوب به حضرت ابا الفضل العباس، قمر بنی هاشم است. حضرت ابالفضل در لسان نورانی ائمه ما علیهم السلام جایگاه ویژهای دارد؛ حتی وجود مبارک بقیه الله علاقه ویژهای به حضرت ابی الفضل العباس دارد.
خدا رحمت کند مرحوم حاج محمد علی پشندی را، ایشان قبل از انقلاب چهل سفر کاروان از قم به مکه بردهبود ؛ ایشان میگفتند : من کاروانها را به عشق امام زمان می بردم که در عرفه حضرت را ببینم ؛ لذا همیشه خودم زودتر از حجاجم میرفتم و به بهانه نصب چادر سعی میکردم زودتر در عرفه باشم شاید چیزی گیرم بیاید . میگوید : یک شب در این سفرهای آخر داشتم میرفتم سوی عرفه ، شرطهها جلویم را گرفتند و گفتند: کجا ؟ گفتم: میروم اردوگاه حجاجم را آماده کنم . گفتند : امنیت نیست، غارتت میکنند ، اذیت میشوی . گوش نکردم ؛ رفتم . نیمههای شب دیدم یک جوانی با لباس سفید آمد مرا به اسم صدا زد ؛ گفت: حاج محمد علی ! گفتم : بلی . گفت : چای داری ؟ گفتم : آقا ! چای ندارم ولی آب و کتری دارم . گفت : آبت را بگذار جوش بیاید ، چایش با ما – البته در ادامه داستان نمیگوید آقا چای را میل کردند یا نه ، ولی مکالمه را دارد – میگوید : همینکه من کتری را گذاشتم ، آقا مشغول دعا و نماز شد . دیدم یک دعاهائی میخواند که تا حالا به گوش من نخورده است ؛ این دعاها تا عمق جان نفوذ میکند ، ولی من این همه حج آمدم ، در کنار روحانی کاروان بودم ، مراسم های مختلف دعا، این دعاها به گوش من نخورده ! فکر کردم یک جمله دعا را به ذهنم بسپرم ، فردا به روحانی کاروانم بگویم و آدرس دعا را بگیرم . همینکه نیت کردم ، رویش را به من کرد و گفت : حاج محمد علی ! گفتم : بلی . گفت : به خودت زحمت نده ، این دعاها مخصوص امام زمان است ، توی ذهن کسی نمیماند . باز من نفهمیدم که این آقا کیه ؛ صبح شد ، پشت سرش نماز خواندم ، نماز عرشی ! این آقا میخواست تشریف ببرد ، دلم را داشت با خودش میبرد ، دل توی سینه من نبود ؛ داشتم با او خدا حافظی میکردم ؛ گفتم : آقا ! می شود منهم با شما بیایم ؟ فرمود : خیر . روبوسی میکردم ، یک لحظه به ذهنم خطور کرد که نکند امام زمان باشد ، بعد با خودم گفتم ؛ گفتند امام زمان یک خال بزرگ سیاه روی گونه راستش هست ، سرم را کشیدم عقب ، دیدم لبم روی همان خال بود ؛ گفتم : آقا ! میشود منهم بیایم ؟ گفت : خیر . گفتم : میشود شما بازهم بمانید ؟ گفت : خیر . گفتم : میشود یک بار دیگر شما را زیارت کنم ؟ فرمود : بلی . گفتم : کجا ؟ گفت : در منی . گفتم : کجای منی ؟ گفت : چادر فلانی . گفتم : مگر چادر فلانی چه خبر هست که شما آنجا میروید ؟ فرمود : آنجا نذر کرده که روضه عمویم عباس را بخواند !
امام زمان عاشق ابا الفضل است ، امام زمان به روضه ابا الفضل علاقه ویژه دارد . ابا الفضل کان سخا و معرفت و وفاست.
وجود مبارک حضرت ابا الفضل عباس آمد محضر حضرت ابا عبد الله الحسین و گفت : دیگر برای من ماندن سخت هست ، اجازه بدهید که میدان برم ؛ سینه من تنگ شده . امام فرمود : برادر ! تو صاحب لوا هستی ؛ تو صاحب پرچم و علم منی ؛ علم اگر زمین بماند نشانه شکست سپاه هست . ابا الفضل گفت : آقا ! سینه من تنگ است و ماندن برای من سخت است . امام حسین فرمود: پس یک مقدار آب برای بچههای من تهیه کن . حضرت ابا الفضل رفت از خیمهای که مشکهای آب را میگذاشتند ، بردارد ؛ مشک پوست هست ، نشتی دارد ، وقتی رفت مشک را بردارد ، صحنهای را دید که دل ابا الفضل آتش گرفت ؛ دید بچه کوچکهای امام حسین ، این نازدانهها آمدند داخل این خیمه ، پیراهنها را بالا زدند ، شکم و سینه را گذاشتند روی خاک نمناک این خیمه بلکه از عطششان کاسته شود . مشک را برداشت ، وارد شریعه فرات شد ، دست را پر آب کرد ولی به یاد لب تشنه برادر ننوشید ؛ در مسیر تمام همّ و غمّش این است که آب را به لب تشنه حسین و بچههایش برساند ولی یک نانجیبی که کمین کرده بود با ضربهای دست راست ابا الفضل را از بدن جدا کرد، فریاد ابا الفضل بلند شد:
والله ان قطتعموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی
و ……
اخبار مرتبط
- تخریب رجال مذهبی فرهنگی به چه قیمتی ؟!
- مراسم اربعین ارتحال مرحوم آیت الله هاشمی در رشت برگزار شد + تصاویر
- دنیای استکبار مانند ابوجهل با اسلام مقابله میکند / رفتار گروههای تکفیری برگرفته از اسلام نیست
- دیدار سفیر ایران در اوکراین با نماینده ولی فقیه در گیلان + تصاویر
- حضور آیتالله قربانی در مراسم گرامیداشت ۸ دی گیلان
- حماسه ۸ دی روز سبقت مردم گیلان در مخالفت با فتنهگران است
نظرات
بدون نظر