دیدار معلمان با آیت الله قربانی


به گزارش گیلانیان : پس از گزارش رئیس سازمان آموزش و پرورش ،حضرت آیت الله قربانی پس از تبریک روز معلم و تسلیت شهادت استاد گرانمایه، شهید مطهری و تسلیت شهادت بیبی دو سرا، حضرت زهرا (س) که در پیش است، گفت:
آدمی پیش از اینکه به دنیا بیاید معلوماتی ندارد، معلوماتش در همین دنیا به دست میآید؛ گرچه فیلسوفان اشراقی معتقد هستند انسان روحش از عالم بالا در جسمش دمیده شده و معلوماتی که الآن دارد یادآور آن معلوماتی است که در عالم بالا داشتهباشد ولی فلسفه متعالیه این حرف را قبول ندارد و معتقد است انسان جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا است؛ نه روحانیت الحدوث و روحانیت البقا.
فلاسفه اشراقی و بعضی از مشائیها هم نظرشان این است که معلوماتی که ارواح در عالم مجردات داشتند در این دنیا شرایطی پیش میآید آن معلومات را به یاد میآورند و انسان را موجودی ملکوتی میدانند ، یعنی روحش از آنجا به این قفس آمد ، چند صباحی در این قفس میماند و بعد هم در این قفس با مرگ شکسته میشود، باز میشود:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خرابآبادم
ولی فلاسفه متعالیه مثل: ملاصدرا و دیگران معتقد هستند که روح اینجور نیست که در عالم بالا یک تجردی داشتهباشد ، بعد از آنجا به این قفس آمدهباشد بلکه با حرکت جوهری ماده روح از آن متولد میشود همانگونه که کره از ماست گرفتهمیشود. خاک بر فرق من و تمثیل من است ، البته.
قرآن هم به این حقیقت توجه میدهد که از مادر متولد شدی در حالیکه هیچی نمیدانستی، معلوماتی از قبل نداشتی.
آیا این بحث با آن مسئله فطریات انسان تضاد دارد؟ بعضیها خواستند بگویند فطریات معلوماتی هست که انسان از پیش داشته ولی استاد شهید در کتاب فطرت این مسئله را بررسی کرده و گفته فطریات سازمان خلقتی انسان هست که مثلا به خوبیها گرایش دارد و از بدیها متنفر است، نه اینکه روح انسان یک معلوماتی در عالم ملکوت و بالا داشته باشد و یادآوری است نسبت به آن مسایل.
البته بحث فنی است در نوشتههای استاد هم در روش رئالیسم و هم در کتاب فطرت ، در جایجای نوشته ایشان این مسئله آمدهاست حتما مطالعه کردهاید و میدانید.
این انسان با آن ساختار جسمی و روحیای که دارد ولی دور از معلومات از پیش تحصیلکرده به این جهان که آمد از دامن مادر و پدر و از محیط و جامعه و از استاد و معلم کسب دانش میکند. بنابراین یک قسمت مهم از شخصیت فکری و علمی ما مرهون اساتید ما است؛ چه پیش آنها که الفبا یادگرفتیم و چه کسانیکه از آنهائی اخلاق آموختیم و چه از آنها که راز و رمز زندگی را فراگرفتیم و چون ارزش انسان به فکر و معرفت و دانش او هست نه زور و بازوی و توانمندی جسمی و شکل ظاهری، چه بسا افرادی هستند از لحاظ شکل ظاهری وضع ناموزونی دارند اما از لحاظ فکری دارای نظریه و طرز تفکرهای بلند هستند که با گذشت دهها سال، صدها سال، نوشته آنها، تعلیم و تربیت آنها برای ما ارزش دارد.
اگر شنیدهباشید لقمان حکیم یک سیاهپوست بد قیافه و کوتاه قدی بود ، چون دارای معرفت و حکمت و دانش بود خداوند یک سوره به نام او فرستاد و حکمتهای او الآن هم برای ما الگو و مورد استفاده هست . جاحظ از دانشمندان بزرگ قرن سوم و چهارم هست؛ کتابهای زیادی دارد؛ یک سیاه چهره بد قیافهای بود تا جائی که به نقاشی سفارش ترسیم یک جن نموده بود و چون نقاش جن ندیده بود و از قضا جاحظ از آنجا میگذشت ایشان به نزد نقاش فراخواند و بعنوان جن به او معرفی کرد! ولی کتاب حیات الحیوانش و کتابهای دیگرش الآن هم جزء مصادر علمی ما هست.
ارزش انسان به فکر و دانش و معرفت آن هست و این از ناحیه اساتید و معلمان به انسان منتقل میشود.
فلذا مقام معلم مقام بسیار بالائی است . مرحوم مطهری، رضوان الله علیه در مقدمه کتاب (فلسفه آفرینش، جلد پنجم) بحثی دارد که در آنجا بهنگام نقل و قول از استادش میفرماید: استادنا لاکبر روحی فدا! منظور علامه طباطبائی است.
وقتی به ایشان گفتم که منهم از محضر استاد بهرهگرفتیم ولی این عبارت شما خیلی معنی دارد، گفت: من تنها به دانش آقای طباطبائی احترام نمیگذارم، به منش ایشان، به روش ایشان، به اخلاقیات ایشان، به معرفت عرفانی ایشان احترام میگذارم، شحصیتی مثل ایشان یا پیدا نمیشود، یا خیلی کم است.
مطهریای که امروز الگوی معلمان کشور ما است ولی خودش در باره استادش اینجور تعبیر میکند. و یا در مورد امام که سخنرانیای که میکند میفرماید: جانجانان، قهرمان قهرمانان، آن کسی که نام او را میبرم لرزه بر اندامم میافتد. چون سالها فقه و اصول و فلسفه ، بویژه فلسفه اصول را از محضر امام استفادهکرد.
خودش برای من نقل کرد که امام یک صمدانی بود. تعبیرش این بود. یعنی یک ربانی محض بود. غروبها میآمد مدرسه فیضیه، جلوییکی از حجرهها مینشست تا موقع نماز برسد، برود نماز جماعت را با آیت الله آسید محمد زنجانی که هممباحثهاش بود، بخواند. تواضع را میبینید؟! با هممباحثهاش بخواند!
استاد مطهری میگفت: ما دیدیم یک خلأ وجودی درس خارج فقه و اصول در حوزه وجود دارد. من و هممباحثهام رفتیم به امام گفتیم که یک درس خارج برای ما بگوید. امام پذیرفت. ما دو نفری این درس را محضر امام یادگرفتیم. استاد میگفت ما برای رفتن به درس امام ۵ ساعت پیش مطالعه میکردیم بعد میرفتیم درس امام و امام با یک کلمه زحمات ۵ ساعته ما را از بین میرفت. او که بود که این استاد نمونه با همه برجستگیها در باره امام رضوان الله علیه اینجور تعبیر دارد.
این روزها آیت الله دکتر مصطفی محقق داماد مهمان بود. ایشان فرزند آیت الله داماد معروف، جزء مراجع تقلید قم و بسیاری از بزرگان مثل: امام موسی صدر، آیت الله مکارم، دکتر بهشتی، آیت الله جوادی و امثال اینها شاگرد آن مرد واقعا محقق بود؛ ایشان میگفت امام (ره) مرا خواستند که پستی را به من بدهند ، چون ایشان پسر داماد، داماد، داماد آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، بنیانگذار حوزه علمیه، استاد امام هست. گفت صحبت از جد من، یعنی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری شد، فرمودند: من آرزو میکنم، حاضرم خداوند این استاد را زنده بکند، من یک لحظه ایشان را ببینم، بعد جانم را بگیرد و من بمیرم . یعنی دیدار یک استاد برابر است با جان دادن من، اینقدر برای من ارزش دارد که جانم را برای دیدن یک لحظه ایشان بدهم.
در حوزههای علمیه اساتید یک جایگاه ویژهای دارند. ماها نسبت به اساتید مان یک چنین حالت تواضع ، ارادت به اینها داشتیم و هرگز در برابر آنها کاری که خلاف ادب باشد انجام نمیدادیم. چرا؟ برای اینکه اینها تنها معارف به ما نمیدادند ، ادب هم به ما میآموختند.
ما در درس امام (ره) بودیم . یک آشیخ حسینی بود، تبریزی ، ایشان یک اشکال کرد؛ امام فرمود: آ میرزا برو مطالعه کن. گفت: آقا! مطالعه کردهام. فرمود: ناچارم آن کلمه دیگر را بگویم و نگفت! یعنی: نفهمیدی! اساتید طلاب را آدم حساب میکردند.
درست است که الآن هویت بچهها با شما هست، میتوانید نمرات را کم یا زیاد کنید، ساقط بکنید، رفوزهاش بکنید، اما حرمت متعلم را هم باید نگهداشت. آنها هم انسانند ، یک روزی استاد میشوند. اگر خلاف ادبی از ما ببینند، فردا یا انتقام میگیرند، یا بر ما نفرین میکنند. ما تنها نباید فرمولها را قشنگ به بچهها بگوییم و علم فروشی کنیم . بسیاری هستند که علم فروشند و به چند اصطلاحی که بلد هستند به آن میبالند و شاگرد را آدم نمیدانند، فردا همین بچهای که امروز نیازمند به شما است استاد میشود، شخصیت علمی میشود. چه بسا شما به او نیازمند باشی ؛ اگر نیازمند مادی نباشی، باید احترام نسبت به شما داشتهباشد.
معلم نمونه باید امتیازاتی داشتهباشد، یکی از امتیازات این است که علم فروش نباشد. بعضیها در کلاس کم میگذارند تا کلاس خصوصی برای آنها بگذارند ، بتوانند از آن طریق علمشان را بفروشند، این گناه بزرگی است. آن ساعتی که برای من و شما مقرر شده باید کم نگذاریم.
عزیزان! شماها مغز بچهها، فکر بچهها، وقت بچهها، حیثیت بچهها در اختیار شما است، معلم نمونه باید همه این جهات را در نظر بگیرد.
یک موردی در خصوص ولایت بگویم. آیت الله مشکینی استاد من و مقام معظم رهبری بود. ماها همه پیش ایشان درس خواندیم. ولی وقتی مقام معظم رهبری به مقام ولایت رسید اگر سهم امام میآوردند به آیت الله مشکینی میدادند ، از آقا اجازه میگرفت. این یعنی احترام به ولایت؛ خودش مرجع تقلید هست ، صاحب رساله هست اما چون بودجه اسلامی متعلق به ولی امر مسلمین هست، مرجع از مقام معظم رهبری که شاگردش بوده، اجازه میگیرد! این مقامات با این ادب و اخلاق به این مقام رسیدهاند.
استاد مطهری فقط یک فقیه، متفکر و نویسنده نبود بلکه یک انسان شبزندهدار بود. ایشان در هر شرایطی مقید بودند هر شب یک جزء قرآن بخوانند، و اهل شب بود و نماز شبش ترک نمیشد، واقعا انسان معتقد و دینباور بود، نسبت به اساتید خودش احترام داشت .
قدر معلمین خود را بدانیم که ماها هم یک روز بچه بودیم و در محضر آنها درس میخواندیم، در مظان استجابت دعا آنها را دعا کنیم، و اگر زندهاند از آنها دلجوئی کنیم، به آنها ارادت بورزیم.
متأسفانه جامعه ما تا زمانی که نیازمند به اساتید هستند به آنها احترام میکنند وقتی نیازشان برطرف شد به استاد بیحرمتی هم میکنند. ما باید در این برهه خاص که جمهوری اسلامی، اسلام ناب محمدی را به جامعه ما برگردانده داریم اسلام ناب را مزمزه میکنیم، تمرین میکنیم باید این جهات را در نظر داشتهباشیم .
در حوزههای علمیه ادب اسلامی بسیار رعایت میشد و میشود . شما میتوانید کشور دلهای بچهها را فتح کنید. اگر نمیتوانید کشور دلهای دیگران را با پول فتح کنید، همان بچه شیطان را میتوانید با ادب و احترام سربراه کنید و در آینه برای جامعه ما مفید باشد. نوع رفتار و برخورد شما چنان الفتی بین معلم شاگرد بوجود بیاورد که بچهها مشکلات خود را نمیتوانند با پدر و مادرشان در میان بگذارند، با شما درمیان بگذارند.
با بچهها با قدر برخورد نکنید. اگر سؤالی را از شما پرسیدند، نمیدانید، بگویید نمیدانیم، میرویم، مطالعه میکنیم جوابش را به شما میگوییم؛ جواب نادرست به او ندهید بلکه به آنها امکان بدهید برای تحقیق و پژوهش و با این عمل خود به آنان تعلیم بدهیم که چگونه کسب دانش کنند و دانش خود را به دیگران بیاموزند.
خدا را شکر میکنیم در رأس جامعه اسلامی ما دیروز امام و امروز خلف صالحش قرار دارد. خدا را شکر میکنیم روز معلم را روز یک انسان اسلام شناس واقعی قرار دادند. تا مطهری نیامدهبود بسیاری از مشکلات برای ما طلبهها حل نشدهبود. بسیاری از مسایل انتقادی، فلسفی، تفسیری برای ماها حل نشدهبود، مطهری هرچه نوشت درست است. امام نوشتههای مطهری را تضمین کرد. یک انسان والای اینچنینی ، الگو و اسوه شما معلمان است و ما افتخار شاگردی او را داریم ، باید میان شاگرد و استاد تشابه باشد. شبزندهداری، نماز، قرآن، ادب، اخلاق، موشکافی، حقیقتجوئی، پژوهشگری، احترام به شاگرد. امیدواریم همه دنبالهرو استاد مان مطهری باشیم.
میدانید فاجعهای در گیلان پدید آمد. از بیتفاوتی ما و بیتوجهی ما دشمنان استفاده کردند ، حداقل ۴۰۰ نفر از بچه مسلمانها ما را مسیحی کردند و بردند در دریای خزر غسل تعمید دادند و دادگاه آن آقا را گرفت، محکوم به اعدام کرد. من به دادگاه گفتم حکمش را اجرا نکنید و از طریق علمی برخورد کنیم و یک کتابی بدهم بخواند. علیرغم اینکه کتابخانه ذیقیمتی دارم چیز مناسبی برای اینکار نیافتم. با آیت الله مکارم، با آیت الله سبحانی، با استاد خسروشاهی، عمید زنجانی، محمد جواد حجتی، هم قلمان گذشته بنده مراجعه کردم شاید یک کتاب مناسب برای این شخص پیدا نکردم. شش ماه پشت میز نشستم و در این مدت یک روز فقط با چند نفر از رفقا برای استراحت رفتیم دیگر هیچ؛ حتی از استان خارج نشدم و نشستم کتاب نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی انسانها را در چهار بخش نوشتم.
چرا دین داشتهباشیم.
چه دینی داشتهباشیم. میان یازده دین بزرگ دنیا نقاط ضعف این ادیان بر اساس کتابهایشان و و ویژگیهای اسلام که شامل ۱۶ ویژگی برای اسلام شمردم که در ادیان دیگر یا وجود ندارد، یا کمرنگ است .
و امروز غرب به اسلام ستیزی روی آورده، یا قرآن میسوزاند، یا لچل از سر خانمهای ما برمیدارد، یا مروه شروینی را با چاقو میکشند یا اذان را قدغن میکنند یا نمیگذارند مسجد بسازند؛ با اینهمه امتیازات اسلام ستیزی غرب برای چیست؟ شش عامل برای این شمردم که این کتاب را بعنوان هدیه به شما میدهند که امیدوارم آقایان محتوای آن را به نسل ما منتقل کنند جامعه ما نیازمند به هدایت هستند که اگر ما هدایت نکنیم آنها را به ضلالت وادار میکنند.
من قبلا هم گفتم. دیگر امید به مساجد ندارم، امید به صدا و سیما ندارم، امید به مجالس روضه خوانی و سینه زنی و امثال اینها ندارم ، امید من به شما معلمین است . شما میتوانید فرزند یزید بن معاویه را انسانی بار بیاورید که بیاید در ملأ عام اعلام بکند خلافت از آن ما نیست، از آن اهلبیت (ع) است. امید من به شماها است؛ امیدوارم با خواندن این نوع کتابها و دردمند بودن جامعه ما را از مهلکه نجات بدهید.
والسلام علیکم
نظرات
بدون نظر