اف بر بصیرت شما…
آقای یامین پور! سونامی جلیلی چه شد؟

اف بر بصیرت شما…/آقای یامین پور! سونامی جلیلی چه شد؟ /آغاز امحاء گسترده اسناد جریان انحرافی/رایزنی علی لاریجانی با حسن روحانی
اف بر بصیرت شما…
امید محسنی در وبلاگ خود نوشت؛
خواهش میکنم این مطلب را با نگاه حق و باطل نخوانید. خودم با زبان خودم دارم میگویم که نه کسی را حق دانستم و نه کسی را باطل. یعنی هرگز نگفتم ما حقیم و اصلاح طلبان باطل! چرا باید چنین چیزی بگویم؟ اشاره من به مختار و حوادث تاریخی، فقط از جهت عبرت گرفتن است. ضمنا نقدی است بر رفتار سیاسی اصولگراها، نه اصلاحطلبان
این روزها دوست دارم سریال مختارنامه را دوباره ببینم. مخصوصا آن قسمتهایی که بصیرت آدمها را در معرض آزمایش قرار میدهد. حیف که خیلی از ماها اهل عبرت گرفتن نیستیم. به وقت شعار، اهل ادعاییم اما زمان عمل، عقل و تدبیرمان را تعطیل میکنیم.
در روزهای گذشته بارها با کسانی هم کلام شدم که برایم از حجت و تکلیف شرعی میگفتند. حرف زدن با این جماعت واقعا سخت بود. حرف من این بود که فهم و درک و تفسیرتان از حجت و تکلیف اشتباه است. ما هم می گوییم حجت، ولی کدام حجت؟ کدام تکلیف؟ کدام بصیرت؟ بصیرتی که فقط تا نوک بینی صاحب بصیرت را به او نشان میدهد؟ بصیرتی که دنیای پر پیچ و خم سیاست را نمیفهمد؟ بصیرتی که خودش را در تار و پود تحجر و تعصب زندانی میکند؟ بصیرتی که نتیجهاش پیروزی رقیب میشود؟
حجتی که در لایههای تنگ و تاریک محافل حزبی و جناحی بدست آید و مصالح عالی نظام و انقلاب را تشخیص ندهد حجت نیست، حتی اگر برایش دلیل شرعی بتراشند. تکلیفی که نتواند مصلحت حزبی را فدای مصلحت ملی کند، تکلیف شرعی نیست.
حجت شرعی برای کسی که ادعای ولایتمداری دارد، در هر کاری از جمله انتخابات، ناظر به دفاع از انقلاب و ولایت است. یعنی خروجی همه تصمیمها باید به آن هدف اصلی برسد. پس این چه حجت شرعی بود که عملا به ضرر گفتمان انقلاب تمام شد؟! وقتی همه نظرسنجیها، رای پایین نامزد اصلح شما را نشان میداد؛ آیا اصرار بر ماندن، تکلیف و حجت شرعی بود؟ آیا تکلیفتان همین بود که با حجت شرعی و رای پاکتان کسانی را سر کار بیاورید که چهار سال بلکه هشت سال تمام منتظر این لحظه بودند؟
بله مشکل ما تفهیم همین حرف بدیهی به آن دوستان بود. به هرحال وضعیت امروز ما نتیجه بصیرت، حجت و تکلیف شرعی همین آدمهاست. آدمهایی مثل رسایی و روانبخش و جلالی و آقاتهرانی و سقای بیریا و حسینیان و پناهیان و کوچکزاده و نقدی و رامین و … اینها را که میبینم یاد جماعتی میافتم که خون به دل مولایمان علی کردند. سالهاست که این آدمها، با فهم نادرست خود از سیاست و جامعه، بدترین و سنگینترین هزینهها را به نظام و انقلاب و رهبری تحمیل کردهاند.
آخر به کدام ویژگی ممتاز این آدمها دلخوش باشیم وقتی الفبای سیاست را نمیدانند. کاش لااقل نشانهای از فهم و درک سیاسیشان را میدیدیم و امیدوار میشدیم. اما وقتی نهایت فهم سیاسیشان این است که چفیه نامزدها را نشانه پیروزی گفتمانشان می دانند؛ دیگر چه توقعی از آنها داشته باشیم؟! علیرغم همه اینها، من خوشحالم. خوشحالم از اینکه حجت و تکلیفشان بیاعتبار شده و حنایشان بیرنگ. خوشحالم از اینکه جایگاه واقعیشان را در جامعه فهمیدند، اگر چه با هزینههای زیاد.
البته این آدمها اعتماد به نفسشان بالاست. مطمئنا کمکم طلبکار میشوند و مسئولیت اصلی شکست را متوجه همه میدانند جز خودشان! ولی خورشید حقیقت همیشه پشت ابر نمیماند. بالاخره هستند کسانی که جرات کنند و بصیرت کاذب اینها را به چالش بکشند. هستند کسانی که شهامت استیضاح آنها را داشته باشند. هستند کسانی که از آنها بپرسند چرا جامعه را به چنین وضعیتی رساندید؟ چرا این همه هزینه را به نظام و انقلاب تحمیل کردید؟ چرا به همه برچسب زدید و دایره خودیها را تنگ و تنگتر کردید؟ چرا نتیجه بصیرت شما، بازگشت دوباره خاتمی و هاشمی شد؟ چرا نتیجه فهم شما، پیروزی کسانی شد که چهار سال تمام به آنها فحش میدادید؟ آخر این چه بصیرت و چه حجتی بود که هاشمی رد صلاحیت شده را دوباره به قدرت بازگرداندید؟ اف بر بصیرت شما…
من به اصلاحطلبان تبریک میگویم. آنها لااقل چهار تا آدم فهمیدهی باسواد دارند که بنشینند و شرایط را بسنجند و براساس واقعیات تصمیم بگیرند. ولی ما دلمان را به چه کسی خوش کنیم؟ به زاکانی که با یک درصد رای نداشتهاش، برای هاشمی رجز میخواند و دم از اشتراک گفتمانی میزند و هر روز با این و آن ائتلاف میکند؟ به پناهیانی که هنوز اصلحش را نشناخته و اظهارنظر صریحش را خصوصی میداند؟ به حداد عادلی که با دو درصد رایش، کنار میرود و منتش را بر سر جریان اصولگرایی میگذارد ولی حاضر نیست اسم کسی را ببرد؟ به ولایتی که شعار دولت اخلاقی سر میدهد و زیر تعهد اخلاقیش میزند؟ به آقای یزدی که ولایتی را بعد از آن همه سوتی در مناظره، اصلح میداند؟! به سعید جلیلی که دنبال گفتمان انقلاب است و انقلاب را ذبح میکند؟ به آقای مصباح که نتیجه تصمیمات سیاسی ایشان را در سالهای اخیر یکی بعد از دیگری دیدهایم؟ به چه کسی؟
به خدا قسم اینها باید پاسخگو باشند. اینهایی که با دست خودشان شکست اصولگراها را رقم زدند. اینهایی که از نظرسنجیها و آرای خودشان خبر داشتند، اما گفتند نظرسنجی ملاک نیست. اینهایی که می گفتند انتخابات برای ما طریقیت ندارد و فقط موضوعیت دارد. اینهایی که موج روزهای آخر را دیدند، اما باز هم کنار نرفتند! اینهایی که با لجاجت و خیانت خود بازی برده را به باخت تبدیل کردند. این کارشان جز خیانت چه اسم دیگری دارد؟
آقایان! بزرگان! بزرگواران! جسارتم را ببخشید. من کوچکتر از آنی هستم که بخواهم و بتوانم از شما انتقاد کنم. اما به من حق بدهید که دیگر به شما و بصیرت و حجت شما اعتماد و اعتقادی نداشته باشم. چند سالی هست که فهمیدهام این مملکت فقط یک صاحب دارد و اگر او نبود، شماها یک روزه بساط حکومت را جمع میکردید. حالا میفهمم که رهبرم چه میکشد. حالا حس میکنم که علی از دست دوستان نادانش چه کشید. حالا تاثیر مشاورههای غلط را میفهمم. حالا معنی تنهایی مختار را میفهمم، آن لحظه ای که از پسر مالک خواست برگردد، اما او برنگشت و برای خودش حجت شرعی تراشید! حالا حس و حال مختار را در برابر سلیمان و رفاعه درک میکنم.
اتفاقا سلیمان و رفاعه هم مثل شماها از تکلیف و حجت شرعی دم میزدند. آنها هم میگفتند که ما مکلف به انجام تکلیفیم نه نتیجه. اما نفهمیدند که تکلیف را باید در زمان و مکانش فهمید. اگر میفهمیدند، مُسلم در کوچههای کوفه تنها نمیماند. اگر میفهمیدند، بعدا نیازی به خودکشی دستجمعی نبود.
مساله اینجاست که این قبیل آدمها هرگز ضرورت زمانه و تکلیف درستشان را متوجه نمیشوند. چه فایده که اول به حجت شرعیشان عمل میکنند و بعدا پشیمان میشوند؟ مگر دعوای مختار و سلیمان؛ مختار و رفاعه همین نبود؟ فرق مختار با سلیمان این بود که سلیمان به نتیجه کاری نداشت، فقط میخواست کشته شود، اما مختار به نتیجه هم اعتقاد داشت. حالا خودتان قضاوت کنید، حجت شرعی کدامشان به حقیقت نزدیکتر بود؟ کدامشان باعث خوشحالی اهل بیت شدند؟ سلیمان صردی که مصلحت را نسنجید و به حجت شرعیش عمل کرد یا مختاری که مصلحت را هم در نظر گرفت؟
خدا خیر دنیا و آخرت را به داوود میرباقری عطا کند که چه زیبا و هنرمندانه این صحنههای عبرتآموز تاریخی را جلوی چشمانمان آورد. بروید یکبار دیگر مختارنامه را ببینید که انصافا یک دوره درس تدبیر و سیاست است. شماها ده بار ببینید. اصلا هر شب ببینید، شاید کمی عبرت بگیرید. آدم بعد از قرنها، غربت و مظلومیت مختار را میفهمد، وقتی خون دل میخورد و فریاد میزند که من هزار زخم در سیاست خوردم، شما حتی یک زخم هم نخوردید! و یا آنجا که به خاطر مصلحت، حکم برائت موقت شمر و شریح را صادر میکند، ولی از سوی اطرافیانش به سازش و وادادگی متهم میشود. انگار داستان همین امروز ماست.
شما را به خدا قسم، بروید و با خدایتان خلوت کنید و ببینید مشکلتان کجاست؟ چه کردید؟ چرا با ندانم کاریهایتان به انقلاب و اصولگرایی ضربه زدید؟ چرا عقل و تدبیر و مصلحت را قربانی کردید و آنرا مغایر با حجت شرعی دانستید؟ چرا به نظرسنجیها توجهی نکردید؟ مگر میشود آدم چشمانش را بر واقعیات ببندد و از اطرافش بیخبر باشد؟ مگر مصلحت بد است؟ مگر درک شرایط جامعه و توجه به مصالح نظام، حجت نیست؟ مگر اتخاذ تصمیم درست ولو مخالف نظر شخصی، تکلیف نیست؟ این توقع زیادی است از شما نخبه ها که مصلحت و حساسیت اوضاع را بسنجید و در نظر بگیرید؟ یعنی حجت شرعی و تکلیفتان این بود که مملکت را دودستی به نیروی هاشمی، تحویل بدهید؟ پس چرا این همه ادعای بصیرت دارید؟
من به حامیان عادی جلیلی و ولایتی کاری ندارم، مخاطبم دقیقا کسانی هستند که از نظرسنجیها خبر داشتند، اما به روی خودشان نیاوردند و تصمیم درست و سرنوشتساز را نگرفتند. از محسن رضایی انتظاری نداشتیم، ولایتی هم که عهد و پیمانش را نشان داده بود، اما جلیلی چرا؟ سعید جلیلی معنی نظرسنجیها را نمیدانست؟ مگر شعار و ادعایش دفاع از گفتمان انقلاب و مقاومت نبود؟ چرا بخاطر حفظ همان گفتمان کنار نرفت؟ این چه دلیلی جز قدرت طلبی و خیانت دارد؟ این آدمها و مشاوران و بزرگانشان باید پاسخی قانع کننده برای رفتار خود پیدا کنند، وگرنه فردای قیامت بخاطر هزینههایی که به نظام و رهبری وارد کردند، شرمنده می شوند.
خدایا تو شاهد باش که من اینها را با خون دل و اشک دیده نوشتم و از همین حالا، خودم را برای انواع و اقسام تهمتها آماده کردهام. تحریمیهایی که تا دیروز مدعی تقلب و انتخابات از پیش تعیین شده بودند، امروز به ریش ما میخندند و ما را ناامید میخوانند. خودیهای بابصیرت هم لابد لحنم را توهین آمیز میدانند و تکفیرم میکنند. اما اینها را مینویسم تا بعضیها خودشان را به فراموشی نزنند و فردا از ما طلبکار نشوند، هرچند همین الان هم طلبکار شدهاند!
البته من از نتیجه انتخابات به هیچ وجه ناراحت نیستم. اینها گلایه از انتخاب مردم نیست. ما اهل جرزنی نیستیم. ما به رای مردم احترام میگذاریم. امام بزرگوار ما فرمود: «اکثریت هرچه گفتند، آرائشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد» اتفاقا از این جهت، مظلومیت نظام و رهبری، بعد از چهار سال دروغ و تهمت ضدانقلاب، ثابت شد و همه فهمیدند که نظام اسلامی به رای و انتخاب مردم خیانت نمی کند.
پس قصد من از این مطلب، فقط گلایه از ندانمکاری مدعیان بابصیرتی است که ادعاهای بزرگی دارند اما جامعه را نمیشناسند و درک درستی از سیاست ندارند. قادر نیستند در لحظات حساس، تصمیم درست و مقتضی را بگیرند. حاضر نیستند بخاطر مصلحت بالاتر از منفعت شخصی و جناحیشان بگذرند. سیاست را صفر و صد می کنند. آدمها را سیاه و سفید میبینند. بیش از اندازه گرفتار تصمیمات محفلی خودشان هستند و علی رغم همه ادعاهایی که درباره ولایتمداری و انقلابی گری دارند، بدترین و بزرگترین ضربه ها را به نظام و رهبری می زنند و رگ غیرتشان هم نمی زند.
آقای یامین پور! سونامی جلیلی چه شد؟
اما در این میان یک سوال می ماند که بهتر است به تعبیر امام(ره) این متحجرین احمق به آن توجه کنند؛«سونامی گزینه مقاومت چه شد و «ظرفیت» جریان اصولگرایی را چه کسانی به هدر دادند و کدام تفکر کشور را به مرحله ای رساند که مردم از ترس کاندیدای پایداری رای متفاوتی را به صندوق بریزند؟»
«فردا» : چندی پیش بزرگی در جمعی از جوانان نخبه اصولگرا که درس فلسفه نزد او می خوانند بیان جالبی را به زبان آورد. او گفت: « در تاریخ اسلام متحجر زیاد بوده است اما در دوره فعلی این جماعت «متحجر منافق» الحق نوبر اند!»
مصداق عینی این بیان را در منطق خوارج مآبانه وحید یامین پور می توان به عینه مشاهده کرد. او در مطلبی که در صفحه شخصی خود نوشته و ارگان سایبری تحجر آن را با آب و تاب نشر داده است برای فرار از پرسش های منطقی بدنه اصولگرایان که روانه فرقه پایداری و لیدر آن شده است. به بافتن مطالبی پرداخته است که اوج فاجعه حاکم شدن این تفکر در هشت سال گذشته و چرایی انتخاب امروز مردم را عیان می کند .
او نوشته است:«اما چرا تقلب گفتمانی برخی اصولگرایان با مفهوم بی مبنای «صالح مقبول» چنین شکستی خورد؟ حتی عموم مردم می دانستند که با آمدن هاشمی یا نماینده ی او به انتخابات، رأی «معیشتی» و خاکستری مردم به سمت او خواهد رفت. آیا فهمیدن این مسأله کار سختی بود… . ما از رای دادنمان به جلیلی پشیمان نیستیم. دست کم گفتمان اصیل انقلاب نماینده ی درخوری داشت. نماینده ای که برساخته ای رسانه ای نبود. ما دربرابر معیارهای روشن رهبری، تقلب گفتمانی نکردیم تا با تعبیر بی مبنای صالح مقبول، همه چیزمان بر باد نرود.»
در این نوشته جدای آنکه حاوی پای فشردن بر شبه شرعیات متحجرانه پیشین است ، شامل فحاشی و تهمت به قالیباف نیز هست که هم بارها به آنها پاسخ مقتضی داده شده است وهم تجربه نشان داده تحجر و دگماتیسم گوشی برای شنیدن آن ندارد و اساسا سرنگونی اصولگرایان از همین تفکر و همین بی اخلاقی ها آغاز شد تا جایی که حضرات اصولگرا از ترس فحاشی فرقه پایداری جرات حمایت از قالیباف را پیدا نکردند. بنابراین جواب دادن به عناصر حقیری که مدام بر حقارت خود پای فشاری می کنند . امری عبث است.
اما در این میان یک سوال می ماند که بهتر است به تعبیر امام(ره) این «متحجرین احمق» به آن توجه کنند؛«سونامی گزینه مقاومت چه شد و «ظرفیت» جریان اصولگرایی را چه کسانی به هدر دادند و کدام تفکر کشور را به مرحله ای رساند که مردم از ترس کاندیدای پایداری رای متفاوتی را به صندوق بریزند؟»
آغاز امحاء گسترده اسناد جریان انحرافی
در روزهای پیش از انتخابات گزارش ها از تلاش جریان انحرافی برای برهم زدن فضای انتخابات با انتشار سی دی حاوی دروغ پردازی علیه کاندیداعا حکایت داشت. چند روز پیش ویژه نامه رسانه ای جریان انحرافی که شنیده ها حاکی از تخریب گسترده کاندیداها در آن حکایت داشت، پیش از توزیع توقیف و جمع آوری شد.
شفاف: برخی اخبار حاکی از تلاش جریان انحرافی برای از میان بردن برخی اسناد مربوط به این جریان حکایت دارد.
یک منبع آگاه گفت از صبح دیروز و با پایان انتخابات، ساختمان قائم مقام جریان انحرافی که اتاق فکر رسانه ای این جریان است محل رفت و آمد گسترده اعضای این جریان و تلاش برای از میان بردن همه اسناد مربوط به این جریان بود. یکی از مهمترین افرادی که در ساختمان قائم مقام جریان انحرافی تردد دارد (ب.ش) است که از افراد نزدیک به لیدر جریان انحرافی محسوب می شود.
این منبع آگاه گفت: از صبح دیروز صدها سند با دستگاههای کاغذ خرد کن امحا و توسط خدمه به سطل زباله های خارج از محل برای اطمینان از عدم دسترسی منتقل شد.
در روزهای پیش از انتخابات گزارش ها از تلاش جریان انحرافی برای برهم زدن فضای انتخابات با انتشار سی دی حاوی دروغ پردازی علیه کاندیداعا حکایت داشت. چند روز پیش ویژه نامه رسانه ای جریان انحرافی که شنیده ها حاکی از تخریب گسترده کاندیداها در آن حکایت داشت، پیش از توزیع توقیف و جمع آوری شد.
رایزنی علی لاریجانی با حسن روحانی
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در حاشیه دیدار با حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهور منتخب به “خانه ملت” گفت: در این جلسه علاوه بر عرض تبریک، بهدلیل دوستی قدیمی علاقهمند دیدار حضوری با ایشان بودم.
تسنیم: رئیس مجلس شورای اسلامی پس از دیدار با منتخب ملت گفت: در این جلسه رایزنیهایی درخصوص کابینه دولت آینده صورتگرفت.
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در حاشیه دیدار با حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهور منتخب به “خانه ملت” گفت: در این جلسه علاوه بر عرض تبریک، بهدلیل دوستی قدیمی علاقهمند دیدار حضوری با ایشان بودم.
وی افزود: در این جلسه درخصوص شرایط کشور بهویژه ضروریات کشور مثل کنترل تورم و مشکلات بیکاری بحث و گفتوگو شد.
رئیس مجلس تصریح کرد: همچنین در این جلسه رایزنیهایی درخصوص کابینه دولت آینده صورت گرفت./منبع: فردا نیوز – ۲۶ خرداد ۹۲
متاسفانه رفتارهای افراطی در کشور ما تمومی نداره ، چه از طرف اصلاح طلبا یا اصولگرها. نویسنده این مطلب حالا هر کی هست , از هر گروهی هست، یه آدم افراطی و بی ادبه که حالا می خواد عقده گشایی کنه. انتخابات همینه دیگه. یکی برنده می شه و یکی بازنده. باید ظرفیت شکست و هم پیروزی رو داشته باشیم، نه از شکست دلسرد بشیم ، نه از پیروزی مغرور.
دستگاه تبلیغات رسمی ، شامل صدا و سیما ، روزنامه های متعلق به بخش عمومی و دولتی ، خبرگزاری های رسمی و شبه رسمی ، سایت های وابسته به نهادهای قدرت ، در ۸ سال گذشته ، به طور یک صدا و یک دست و با تمام قدرت و قوا ، علیه هاشمی و خاتمی و جریان اعتدال و اصلاح فعالیت کردند و بی هیچ مانعی ، هر آنچه می خواستند علیه آنها گفتند و نوشتند و نشان دادند؛ از روزنامه ای که زیر ۵ هزار تیراژ دارد تا شبکه یک با میلیون ها تماشاگر ، همه و همه در این حمله همه جانبه و بی وقفه حضور داشتند.
در این میان ، آنچه جالب توجه است این که هیچگاه اجازه دفاع نیز به این افراد داده نشد و این در حالی است که هم صدا و سیما و هم سایر روزنامه ها و خبرگزاری ها و سایت ها ، “وظیفه قانونی” دارند که اگر علیه کسی مطلبی منتشر کنند ، پاسخ او را نیز نشر دهند.
کاری با این که در این جنگ یک سویه تبلیغاتی ، حق با کدام طرف است نداریم ، فقط یک سوال کوچک از مسوولان رسانه هایی که با پول بیت المال اداره می شوند و در رأس آنها صدا و سیما داریم: آیا این همه برنامه تبلیغی علیه رقبای سیاسی ، جواب داد؟
پاسخ این سوال را می توان در حماسه ۲۴ خرداد یافت ؛ انگار نه انگار که این همه سال خودتان را تا حد مرگ اذیت کرده بودید که به مردم بقبولانید این هایی که دارید تخریب شان می کنید ، خائن اند ، مرعوب اند ، بر باد دهنده منافع ملی اند ، با جرج سورس سَر و سرّ دارند ، اگر خودشان هم شخصاً جاسوس نباشند، اطرافیانشان که حتماً هستند ، این ها کار بلد نیستند ، نوکر بیگانه اند ، خدعه و فتنه می کنند ، غیر مردمی و ضد مردمی اند… و خلاصه هر آنچه از بدی بلد بودید نثار اینان کردید.
آخرش چه شد؟ همین افراد ، دو کلمه در تأیید حسن روحانی گفتند و مردم هم به اعتماد و اعتبار ایشان ، در حماسه ۲۴ خرداد ، او را به ریاست جمهوری برگزیدند ؛ انگار نه انگار که شما این همه سال شب و روز نداشته اید برای بدنام و ذلیل کردن این ها!
این یعنی این که مردم همه آنچه با پول مردم در این سال ها گفته بودید را رسماً به هیچ انگاشتند و بسیار متمدنانه جواب تان را دادند.
عاقل اگر باشید ، دیگر این راه را ادامه نمی دهید؛ اکنون می بینید و با تمام وجودتان حس می کنید که این راه طی شده ، کوچک ترین نفع و فایده ای نداشته و ندارد و الّا امروز یکی دیگر باید رئیس جمهور می شد.
راه خردمندانه و اسلامی و روش خداپسند و مردم پسند این است که حرمت ها را از این پس حفظ کنید و شعور مردم را به رسمیت بشناسید و بدانید که عصر روزنامه “وقایع اتفاقیه” که کانال های اطلاع یابی مردم محدود و سوادشان اندک بود ، سال هاست که سپری شده و عصر ارتباطات و دانش است و مردم نیز ، به معنای واقعی کلمه ، بصیرت دارند.
مشکل خیلی ها که داعیه مسلمانی شان گوش فلک را کر نموده ، این است که یادشان رفته عزت و ذلت دست خداست نه در قبضه نمایش های صدا و سیما و سرمقاله های کیهان و تیترهای ایران و دیگران.
« قل اللّهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انّک علی کلّ شئ قدیر » (۲۶ آل عمران)
بگوخداوندا، ای مالک حقیقی، و حاکم مطلق، به هر که خواهی حکومت می بخشی، و از هر که خواهی حکومت را باز می گیری، و هر که را خواهی عزت می دهی، و هر که را خواهی خوار می گردانی،”خیر” در دست توست، حقا که تو بر هر چیزی توانایی.»
سرکار خانم لاله
با تشکر به عنایت سرکار عالی به گیلانیان اگر مایل به انتشار نظر خودتان ( انتشار سخن حق !) هستید اسم و مشخصات حقیقی اعلام بفرمایید تا منتشر شود