به امید روزی که :
اَمی شهر ، دِ ، او شهرهِ سی سال پیشَ نمنه

گیلانیان : یادم هست تا همین یکی دو سال گذشته وقتی که ایران گردان و یا همشهریان مقیم استانهای همسایه ، به شهر شهره آفاق ، رشت وارد می شدند تا چند صباحی تن به آسایش موطنشان بسپارند یکی از اصلی ترین تاسف هایشان این بود که : سیمای رشت ، امسال هم ، با سالهای قبل تفاوتی نکرده است ! نه تنها با سالهای قبل بلکه رشتی هایی که مقیم کشور های ینگه دنیا هستند و در گیلکی حرف زدن هم متعصب تر ( که بسیار هم نیکوست ) از رشتی های رشت مانده اند ، می گفتند : “ اَمی شهر هو شهره سی سال پیشَ منه ؟! “
نَقل محافل روشنفکری و نُقل پیرمردان بست نشسته در چایخانه های سنتی با پوز روشنفکری پدر بابایی رایج این چند جمله بود :
اردبیل تازه چن ساله استان ببوسته ! بدین چی چاکودی دَه خوشانه استانه ؟! امی استانه مِن جیبان سولاخیدی ، کار نکونیدی که ! فقط حرف زنی دی .
به هر حال مدتی گذشت تا اینکه ما رشتی ها هم کمی به خود آمدیم و ادب اجتماعی مان را که این روزها مترادف شده با سکوت درباره هر آنچه که بر سرمان می آید کنار گذاشتیمو این واکنش و مطالبات جدید به شورای شهر رشت نیز تسری پیدا کرد . بالاخره به دوستانم در شورای شهر رشت که به لطف شورای محترم نگهبان دو سال هم به دوره آنها افزوده شده بود و حالا دیگر این ۹ نفر تبدیل به وکلایی با وقت اضافه شده بودند ( خدا شانس بدهد ) بر خورد و خواستند حداقل برای کسب رای دوباره مردم و عضویت در شورای آینده هم که شده ، یک تکانی به سیمای شهری رشت بدهند
تجربه ساخت روگذر جانبازان که شن سفید رود هم برای پر کردن رمپ های دو طرفش کم آمد و آخر ما نفهمیدیم چرا تاج پل از دو سو به هم نرسید و با هم دست نداد ! و به قول شخصیت دکتر در ساختمان پزشکان ” اساساٌ ” چرا بین این وری ها و آن وری های خیابان دیواری رفیع کشیدند تا در طول روز همدیگر را نبینند و یا یک ” اساساً ” دیگر اینکه ، چرا این سازه با پایه بتونی و شمع کوبی ساخته نشد و اساسا های دیگر، باعث شد همزمان با به ستوه آمدن مردم از طولانی شدن ساخت این سازه که نزدیک بود به اندازه ساخت دیوار چین در زمان خودش طول بکشد ، ترس دوستان در شورا و شهرداری ریخت و گفتند بعدی ها را هم می سازیم
کی به کیه ؟! بالاخره مجری های مثلا نقاد تلویزیون از ” لطفی ” گرفته تا ” غزل حسینی ” هم ، بندگان خدا برای برنامه دریچه سوژه می خواهند دیگر ، بماند که تفلکی ها زبانشان مو در آورده از بس که به ما گیر داده اند ! از طرفی مردم هم ، با داشتن خاطره بد از احداث روگذر جانبازان از شنیدن اخباری مبنی بر ادامه ساخت و ساز تقاطع ها آنهم از نوع همسطح و غیر همسطح غمشان گرفته بود مضاف بر اینکه ، شهردار عزیزمان هم گفته بود : شهر را به یک کارگاه عمرانی بزرگ تبدیل می کنیم فقط مردم باید تحمل کنند !
وقتیکه تقاطع سه طبقه یخسازی و روگذر گاز ، شروع و با پیگیری های مجدانه مسئول ارشد وقت استان و تلاش های پیمانکاران ، شورا و معاونت عمرانی شهرداری در زمان اعلام شده و حتی کمی زودتر خاتمه یافت مردم و مسولین شهرداری متوجه شدند که بعله : ” ما هم می توانیم “. و شد اینکه الان می بینیم در هر گوشه شهر تیر و تخته و فنس به پاست و حالا بساز بسازیست که بیا و ببین .
اما اکنون که ساخت و ساز و عمران شهری روی روال افتاده چند پیشنهاد وجود دارد که بیان می کنم :
– به زمانبندی اعلام شده برای تکمیل و اتمام پروژه ها متعهد باشید
– اسباب راحتی مردم و امکان عبور مرور آسان در کنار کارگاه ها را با روکش نمودن آسفالت ها و تصحیح پیاده رو ها فراهم کنید
_ درختان را کف بر نکندم مثل اتفاقی که در جانبازان این روزها افتاده است بلکه فکری برای جابه جایی شان بکنیم
– پلیس برای تسریع در رفت و آمد در کنار کارگاهها حضور دائم داشته باشد
به امید روزی که بگوییم : اَمی شهر ، دِ او شهرهِ سی سال پیشَ نمنه
ممنون از آقای لطفی با این مطلب زیباشون
ازارائه مطالب جذاب و خواندنی بازبان گیلانی که حرف خیلی هاست بسیارسپاسگزارم