گیلانیان
دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲ Monday, 27 March , 2023
دسامبر 19, 2011 کد خبر : 4973 دسته‌بندی نشده

اکبر زنجانپور :

بازیگر می‌تواند زندگی را در رگ‌های نقشش جاری کند

بازیگر می‌تواند زندگی را در رگ‌های نقشش جاری کند

گیلانیان : مصاحبه‌ای را که خواهید خواند زمانی انجام شد که هنوز سریال فرات در حال پخش بود و هنوز مخاطبان این سریال بازی درخشان اکبر زنجان‌پور را در قسمت پایانی این سریال ندیده‌ بودند؛ آن‌جایی که او نوه تازه متولد شده‌‌اش را بر بالین پسرش، حمید می‌آورد که چند روزی است بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده است. التماس می‌کند که حمید به هوش بیاید و او برای پسرش پدری کند. آنجایی را که حاج‌ابراهیم به خانه حاج‌کاظم می‌آید و چنان با او روبه‌رو می‌شود که انگار نه انگار اتفاقات تلخی بین آنها رخ داده است، هم ندیده بودند؛ اما زمانی که با زنجان‌پور گفت‌وگو کردیم او مفصل برایمان توضیح داد که چگونه یک بازیگر می‌تواند زندگی را در رگ‌های نقشش جاری کند.

شما با چه تحلیلی نقش حاج‌ابراهیم را پذیرفتید و آن را بازی کردید؟

شخصیت‌هایی شبیه حاج‌ابراهیم دوربرمان زیاد هستند، بنابراین سعی کردم بازی نکنم. بیشتر به دنبال این بودم که شخصیت را در دل فیلمنامه پیدا کنم، با او زندگی کنم تا بتوانم آن را به خوبی اجرا کنم.

یعنی برای نقش حاج‌ابراهیم مابه‌ازای خارجی داشتید که از او الگو گرفتید؟

همه ما مابه‌ازای بیرونی چنین شخصیتی را می‌شناسیم. من هم در جامعه خیلی‌ها را می‌شناسم که شبیه حاج‌ابراهیم هستند.

این سوال را از این بابت پرسیدم که شما بازیگر هستید و با من فرق دارید، من آدم‌ها را می‌بینم و بیشتر اوقات بسادگی از کنار آنها عبور می‌کنم، اما شما بازیگر هستید و نگاهتان به آدم‌های پیرامونتان با من فرق دارد، با این استدلال آیا در بیرون از نقش، کسی را می‌شناسید که شبیه حاج‌ابراهیم باشد و شما برای بازی از او الگو گرفته باشید؟

به این شکل خیر. من هرگز وقتی نقشی را برای بازی انتخاب می‌کنم، تصمیم نمی‌گیریم چگونه آن را بازی کنم. زندگی جریان دارد. من نقش را می‌پذیرم و بعد تلاش می‌کنم زندگی را در او جاری کنم. در هیچ کجای دنیا برای بازیگری متری وجود ندارد بنابراین نمی‌توانم بگویم برای بازی در فلان نقش از فلان الگو استفاده می‌کنم. من به عنوان بازیگر باید برای نقش، زندگی تعریف کنم. نام این نوع زندگی نمایش است. اما این‌جور نیست که بازیگر به نوع اجرا فکر کند و برای آن دنبال الگو باشد. البته سابقه و تجربه زندگی شخصی بازیگر هم بی‌تاثیر در آفرینش یک نقش نیست. بازیگر مسلما تجربیات و نوع نگاه خود به زندگی را هم به نقش اضافه می‌کند و آن را از فیلتر ذهنی خود عبور می‌دهد و چنین می‌شود که نقش را از آن خود می‌کند و به آن جان می‌دهد.

بنابراین زندگی باید خیلی در شما جریان داشته باشد! چون نقش‌های مختلفی را به شیوه‌های مختلف اجرا می‌کنید. بنابراین می‌توان گفت که زندگی برای شما باید خیلی متنوع‌تر از دیگران باشد!

بله! یکی از شانس‌های بازیگر نه اجرا کننده نقش، این است که به تعداد آدم‌هایی که بازی می‌کند، زندگی‌ را هم تجربه می‌کند و به تعداد شخصیت‌هایی که در آن اثر با مرگ روبه‌رو می‌شوند، می‌میرد. زندگی با تولدها و مرگ‌ها جریان دارد و بازیگر همه اینها را بارها و بارها با نقش‌هایی که می‌پذیرد، تجربه می‌کند.

از بیرون که نگاه می‌کنیم زندگی بازیگران خیلی جذاب است، اما اکنون با صحبت‌های شما می‌توان به این نتیجه رسید که زندگی بازیگران سخت است؛ چون در طول زندگی باید با شخصیت‌های مختلف زندگی کنند به آنها جان بدهند و بعد آنها را فراموش کنند واین سخت است. کمی برایمان از این سختی بگویید چگونه با آن کنار می‌آیید؟ آیا این سختی برایتان لذت‌بخش هم هست؟

خلاقیت در هر زمینه‌ای دو بخش دارد. یک بخش آن رنج است، اما بخش بزرگ‌تر آن سرمستی است. یعنی رنج با سرمستی نفس می‌کشد و گرنه رنج بیهوده می‌شود که راه به جایی ندارد؛بنابراین نباید رنج بیهوده کشید. انسان خلق شده تا از زندگی لذت ببرد. وقتی که ماحصل کار یک بازیگر نتیجه خوبی در برندارد و زحمات او دیده نمی‌شود، کار او فقط رنج است اما وقتی نتیجه کار او موفقیت‌آمیز می‌شود، رنجی که برای بازی در یک نقش برده با سرمستی همراه می‌شود. چون بازیگر رنج برده تا شخص دیگری را متولد کند و این تولد با سرمستی همزاد است.

شما به این سرمستی باید دست یافته باشید؛ چون در چند ماه اخیر شما را در نقش‌های خوب و برجسته‌ای دیده‌ایم. نقش عموی مختار در سریال مختارنامه، حاج‌ابراهیم و چند تله‌فیلم که در آنها عالی بازی کرده‌اید؟این سرمستی چقدر برایتان راضی‌کننده است؟

نمی‌دانم راضی کننده هست یا نیست! شما آثار تصویری مرا دید‌ه‌اید و نام بردید اما من در بیشتر از ۸۰ نمایش صحنه‌ای در نقش‌های متفاوت و پیچیده‌ بازی کرده‌ام. در تئاتر شهرت زیادی وجود ندارد. اگر از بیرون به تئاتر و بازیگران آن نگاه کنید فقط رنج آنها را می‌بینید، اما بازیگر در مقابل حرفه‌ای که انتخاب کرده، تعهد دارد و همین تعهد او را وادار می‌‌کند تا نقش‌هایش را عالی بازی کند. اینجاست که سرمستی به سراغ بازیگر می‌آید. این سرمستی اما آیا راضی‌کننده هست یا نه؟ نمی‌دانم! چون هیچ‌وقت به مرحله‌ای نرسیده‌ام که بگویم حالا دیگر سرمستی هنر راضی‌ام کرده و کارم دیگر تمام شده و همه مدارج بازیگری را طی کرده‌ام! نه! واقعیت این است که من هنوز به آن سرمستی نرسیده‌ام.

شما از واژه رنج و سرمستی استفاده کردید. این عنوان کتابی است که زندگی میکل آنژ، مجسمه‌ساز بزرگ ایتالیایی را روایت می‌کند. به نظر شما آیا بین مجسمه‌سازی و بازیگری شباهتی وجود دارد؟ مجسمه‌ساز سنگی را می‌تراشد و از دل آن شخصیتی را شکل می‌دهد آیا بازیگر هم چنین کاری را انجام می‌دهد؟

میکل آنژ جایگاه رفیعی دارد، بهترین بازیگران هم هرگز به گرد پای میکل آنژ و نبوغ و خلاقیت او نخواهند رسید. اما هم بازیگر و هم مجسمه‌ساز به وسیله خلاقیتی که دارند از هیچ، شخصیتی را می‌سازند. از میکل آنژ می‌پرسند، شما چگونه از دل سنگ‌ها، مجسمه‌هایی به این زیبایی خلق می‌کنید؟ او در پاسخ می‌گوید: من فقط مدت‌ها به آن سنگ نگاه می‌کنم، شخصیتی که در دل سنگ وجود دارد مرا دعوت می‌کند و به من می‌گوید، مرا از از دل سنگ بیرون بیاور و بعد من اضافات آن سنگ را می‌تراشم و کم‌کم مجسمه اصلی که در سنگ مخفی است، خود را نشان می‌دهد و این یعنی خلق چیزی که هم هست و هم نیست. هست، چون سنگ وجود دارد و نیست چون در ابتدا مجسمه‌ای دیده نمی‌شود.

برگردیم به صحبت میکل آنژ که می‌گوید من اضافات سنگ را می‌تراشم و شخصیت مجسمه را پیدا می‌کنم. آیا به بازیگران ایرانی این فرصت را دارند که آنقدر به نقش فکر کنند تا او را به زیبایی خلق کنند؟

بازیگری یک راز است، هر بازیگری راز خودش را دارد، هیچ بازیگری نمی‌تواند این راز را تقسیم کند یا به دیگران توصیه‌اش کند یا حتی درسش را بدهد. یک‌سری فرمول و تکنیک هست که می‌توان آنها را درس داد اما رازهای درونی بازیگری را نمی‌توان آموزش داد. هر بازیگری تب‌ و تاب و حساسیت‌های خاص خودش را دارد. هر بازیگری راه خاص خودش را برای رسیدن به نقش دارد.

شما نقش‌های زیادی تاکنون بازی کرده‌اید، از تراشیدن کدام نقش تاکنون لذت بیشتری برده‌اید؟

من اغلب کارهایم را دوست دارم، برای همه آنها زحمت کشیده‌ام، اما یک‌سری از نقش‌هایم را دوست ندارم.

چه نقش‌هایی به شما انرژی می‌دهد و بیشتر شما را درگیر خود می‌کند؟

هر چقدر نقش پیچیده‌تر باشد، بیشتر بازیگر را درگیر می‌کند. نقشی به من انرژی می‌دهد که مدت‌های زیادی با اوکلنجار بروم اما او به من راه ندهد. من بگردم دنبالش، قربان، صدقه‌اش بروم تا این‌که جایی یکدیگر را ببینیم و به هم برسیم و من بتوانم آن را اجرا کنم.

کمی درباره شهرت صحبت کنیم. شهرتی که محبوبیت هم به همراه دارد. این شهرت و محبوبیت چقدر شما را درگیر خود می‌کند؟ آیا تاکنون به این فکر کرده‌اید اگر روزی از این شهرت فاصله بگیرید چه اتفاقی برای شما رخ می‌دهد؟

زنجان‌پور: نقشی به من انرژی می‌دهد که مدت‌های زیادی با او کلنجار بروم اما او به من راه ندهد. من بگردم دنبالش، قربان، صدقه‌اش بروم تا این‌که جایی یکدیگر را ببینیم و به هم برسیم و من بتوانم آن را اجرا کنم

به این فکر نکرده‌ام، چون ما بازیگران هم در روشنایی زندگی می‌کنیم هم در سایه. با ممارست و تلاش زیاد یک اتفاق اجتماعی به نام شهرت و محبوبیت در زندگی ما رخ می‌دهد. فقط می‌توانم بگویم هر یک نفر بیشتری که مرا می‌شناسد، احساس تعهد و دلهره بیشتری مرا فرا می‌گیرد که آیا خواهم توانست جواب محبت مخاطبم را از طریق کارم بدهم یا نه! شهرت لذت هم به همراه دارد اما لذتی که توام با دلهره برای آینده است. ما کار می‌کنیم که مردم دوستمان داشته باشند و گرنه چرا باید یک فرد کار بازیگری را انتخاب کند؟

حس غریب و سرشار از غم و اندوه در چهره و بخصوص چشمان شما دیده می‌شود، حتی وقتی که شاد هستید. این یک برداشت شخصی است یا واقعا در شما وجود دارد؟

شما می‌گویید غم! اما خیلی‌ها که مرا نمی‌شناسند یا از دور با من آشنا هستند، فکر می‌کنند که من آدم بداَخمی هستم که به اصطلاح خودم را می‌گیرم. اما زمانی که با من نشست و برخاست می‌کنند، متوجه می‌شوند که نه خودم را می‌گیرم و نه اخمو هستم. شاید چهره‌ام چنین حس‌هایی را القا کند. اما من زندگی شخصی‌ خودم را دارم. جایی که لازم باشد، می‌خندم و جایی که لازم باشد غمگین و ناراحت هستم، اما چنین نیست که همیشه غمگین یا به گفته برخی خشمگین باشم.

اتفاقا یکی از سوالات من درباره خشم حاج‌ابراهیم است. حاج‌ابراهیم وقتی از ماجراهای گذشته باخبر می‌شود، خشمگین می‌شود، نه عصبانی. این دو حس خیلی به هم نزدیک هستند، چگونه این خشم را در بازیتان اجرا کردید؟

واقعیت این است که من خودم را به نقش و شرایط فیلمبرداری می‌سپارم. اما در زمان بازی در نقش حاج‌ابراهیم تصمیم گرفتم که خشم را بیشتر نشان دهم. چون در عصبانیت بی منطقی وجود دارد. اما حاج‌ابراهیم منطق خودش را درباره گذشته دارد به همین دلیل عصبانی نیست، اما نمی‌تواند خشمش را نشان ندهد. وقتی فرد خشمگین است، می‌تواند طرف مقابلش را دوست داشته باشد. اتفاقی که بین حاج‌ابراهیم و حاج کاظم رُخ می‌دهد هم همین است. حاج‌ابراهیم، کاظم را دوست دارد و نمی‌تواند از دست او عصبانی باشد.

حاج‌ابراهیم نقش و شخصیت اصلی فرات است، بقیه شخصیت‌ها دور او چیده شده‌اند. بازی شما هم آنقدر قوی هست که این محوریت را توجیه کند. یکی از نقاط قوت بازی شما هم فن بیانتان است. تحلیل خودتان از حاج‌ابراهیم چه بود که این بیان را برای او انتخاب کردید؟

هر آدمی ویژگی‌های خاص خود را در لحن، بیان، راه رفتن و… دارد. وقتی بازیگر نقش را کشف می‌کند، نوع گویش هم پیدا می‌شود. من تصمیم نمی‌گیرم که چگونه حرف بزنم. این روشی است که برخی از نابازیگران که مقابل دوربین بازی می‌کنند به کار می‌گیرند. مثلا از ابتدا برنامه‌ریزی می‌کنند که وقتی خشمگین شدند، صدای خود را بلرزانند. این روش بازیگران حرفه‌ای نیست. این کارها را کسانی انجام می‌دهند که بازیگر نیستند و در چهره خود هیچ حسی را نمی‌توانند نشان دهند، بنابراین با صدای خود بازی می‌کنند. بازیگران حرفه‌ای حس‌های خود را هم در صدا و هم در چهره و هم با بدن خود نشان می‌دهند، یک‌بُعدی نیستند و حس‌های آنها با هم هارمونی زیبایی را هنگام اجرای نقش ایجاد می‌کند.

مازیار میری به عنوان کارگردان چه نقشی در تحلیل و اجرای بازیگری شما داشت؟

من در زمان کار کاملا در اختیار کارگردان هستم. در سریال فرات هم کاملا با آقای میری هماهنگ بودم. سعی‌ می‌کنم حرف کارگردان را درک کنم و با استفاده از متن و دیالوگ‌ها نقش را برای خودم تحلیل کنم.

برخی بازیگران معتقدند بازیگرانی هستند که در زمان بازی تلاش می‌کنند تا بازی بازیگر مقابل خود را بپوشانند و نگذارند بازی او دیده شود. شما درباره این گفته چه نظری دارید؟

کسانی که بازیگر نیستند این اعتقاد را دارند. این گروه می‌‌خواهند بازیگری که کارش را بلد است، بازی نکند تا بازی او که کارش را بلد نیست، دیده شود و این گفته غیرمنطقی است.

بین سریال فرات، زیرتیغ و مثل هیچ‌کس که فیلمنامه‌های آنها را علی‌اکبر محلوجیان نوشته، شباهت‌های زیادی وجود دارد. آیا شما هم متوجه این شباهت‌ها شدید و بازی در سریال فرات را پذیرفتید؟‌ آیا کارگردان از شما خواست که با نوع بازیتان شباهت‌های این آثار را به حداقل برسانید؟

این شباهت‌ها همیشه هم نمی‌تواند عیب باشد. نویسنده این‌کارها دنیای ذهنی خود را دارد و من نمی‌دانم شرایط نویسنده چه بوده که باعث این شباهت‌ها شده است، اما کارگردان در زمان کار اصلا از ما نخواست که یک جور خاص بازی کنیم. تلاش همه ما این بود که کاری خوب و قابل قبول ارائه کنیم.

طاهره آشیانی – رادیو و تلویزیون

اخبار مرتبط

نظرات

بدون نظر

 

*

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

تولیدکنندگان استان در صف اول قطع برق؛

کریم خرسندی مژدهی

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی

مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت:

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی