نخست وزيري كه دوباره رييس جمهور شد
تبعات بازگشت پوتین با کرملین چیست ؟

تحلیل این رسانهها چندان هم بیدلیل نیست چرا که پوتین حدود یک هفته قبل از انتخابات روز یکشنبه با انتشار مقالهای تحت عنوان «جایگاه روسیه در جهان در حال تغییر» در روزنامه روسیه موسکووسکی نووستی، نکات کلیدی را نگاشته که به نظر میرسد خطوط اصلی دروه جدید ریاست جمهوری او را تشکیل میدهند. او در مقدمه این مقاله به خطرها و چالشهایی اشاره میکند که به نظر وی روسیه را وادار به اتخاذ تصمیمهایی در زمینههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، بودجه و سرمایهگذاری میکند.
او دو اصل اساسی غیرقابل قبول بودن استفاده نامتناسب از زور و رعایت اصول بنیادی حقوق بینالملل را از جمله اصولی برمیشمرد که برای نظم جهانی ضروری هستند و عدم توجه به آنها را موجب بیثباتی در روابط بینالملل میداند. او تنها به این صورت و با کنایه به آمریکا و غرب اشاره نمیکند بلکه در پاراگراف بعدی مینویسد؛ «ما برخی از ابعاد رفتار آمریکا و ناتو را که با منطق رشد معاصر مطابقت ندارد و بر اساس کلیشههای تفکر بلوکی استوار شده، از این دیدگاه مورد ارزیابی قرار میدهیم».
این جملات نشان میدهد که پوتین قبل از انتخابات، مانفیست دروه جدید ریاست جمهوری خود را اعلام کرده و از پیش موضع مشخصی در قبال سیاستهای منطقهای و فرامنطقهای آمریکا و دیگر کشورهای غربی اتخاذ کرده است.
این نحو از موضعگیری پوتین زمینههای مختلفی از تقابل بین روسیه و آمریکا را نشان میدهد که دیگر همخوان با سیاست reset در این چند ساله از ریاست جمهوری دیمتری مدودف نیست. مسئله سپر دفاع موشکی ناتو و بهار عربی از جمله دو زمینه مهمی هستند که در این مقوله میگنجند. روسیه هیچگاه حاضر نشد تا طرح سپر دفاع موشکی آمریکا و دیگر اعضای ناتو را قبول کند و همیشه آن را تهدیدی علیه امنیت کشور خود دانسته است.
اگر به نحوه چینش این طرح از اروپای شرقی تا ترکیه نظری انداخته شود، صحت ادعای روسیه روشن میشود. کشورهای لهستان، چک و رمانی از جمله کشورهای میزبان این طرح هستند و با در نظر گرفتن ترکیه در جنوب غربی منطقه قفقاز میتوان گفت که این طرح همانند زنجیر موشکی روسیه را محاصره کرده است.
مذاکرات روسیه و ناتو در دوره ریاست جمهوری مدودف و در قالب شورای روابط روسیه و ناتو ثمری درپی نداشت و دو طرف نتوانستند به راه حل قابل قبولی دست بیابند. روسیه سعی کرده تا در این دوره تنها به تهدیدات لفظی بسنده کند اما اکنون و با اجرایی شدن بخشهایی از این طرح، پوتین تقویت توان بالستیکی روسیه را برای مقابله با این طرح آمریکایی در دستور کار خود قرار داده است.
پوتین در مقاله خود بهار عربی را از منظر طرح آمریکایی-غربی برای سلطه بر منطقه میبیند و مینویسد؛ «اما به زودی معلوم شد که رویدادها در بسیاری از کشورهای عربی طبق سناریوی متمدنانه پیش نمیرود. به جای برقراری دموکراسی و دفاع از حقوق اقلیت، کنار زدن مخالف و کودتا مشاهده میشود که نیروی ستیزهجوتری به جای نیروی قبلی مسلط میشود».
به غیر از تونس، وقایع در دیگر کشورهای عربی درگیر در تحولات یک ساله اخیر موید این نظر او است چرا که در لیبی هنوز گروههای مسلح خودسر دست به کار هستند و در مصر این کودتا بود که پیروز شد و وقایع یمن و بحرین حاکی از برخورد دو جانبه و متناقض غرب با بهار عربی است. با توجه به این نکات است که او وقایع سوریه را تکرار سناریوی لیبی میداند و در این مقاله به جد مخالف تکرار چنان وقایعی در سوریه است. این موضعگیری از سوی پوتین نشان میدهد که او روند مخالفت با دخالت خارجی در سوریه را دنبال خواهد کرد. به غیر از سوریه، او وقایع کل منطقه را نیز بر همین مقیاس میسنجد و حتی میتوان گفت که برخورد غرب با ایران بر سر پرونده هستهای را در همین مجموعه ارزیابی میکند و به همین جهت میتوان احتمال این را داد که روسیه در دوره جدید پوتین به نحو دیگری در این پرونده عمل خواهد کرد.
با توجه به مقاله پوتین و ارزیابی رسانههای غربی میتوان حداقل این را گفت که با ورود پوتین به کرملین دور جدیدی از تقابل روسیه با غرب شکل خواهد گرفت. یکی از فاکتورهای مهم روسیه در این تقابل همگرایی با چین است که به صورت رسمی در قالب پیمان شانگهای دنبال خواهد شد و در کنار این پیمان، همکاری دو کشور در شورای امنیت سازمان ملل و گروه برک نیز قابل توجه است. در هر صورت، دور سوم ریاست جمهوری پوتین دوری از تنش بین روسیه و متحدینش با آمریکا و متحدینش خواهد بود و به نظر میرسد که آمریکا نیز از هم اکنون خود را آماده این تنش میکند.
نظرات
بدون نظر