گیلانیان
شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۲ Saturday, 25 March , 2023
اکتبر 8, 2011 کد خبر : 3458 دسته‌بندی نشده

مقاله نخست جشنواره کشوری جلوه های فرهنگ رضوی :

تو را می جویم با قلبی چون چشمی در غربت

تو را می جویم با قلبی چون چشمی در غربت

اختصاصی گیلانیان : علی پورحسن شاعر ونویسنده گیلانی مقام نخست جشنواره کشوری جلوه های فرهنگ رضوی در مطبوعات  را در بخش مقاله بدست آورد. در این جشنواره پس از فراخوان، ۹۸ خبرنگار و نویسنده از سراسر کشور، ۲۰۰ اثر شامل ۴۰ مقاله، ۱۸ سرمقاله و یادداشت، ۱۴ گزارش و بقیه در حوزه های شعر، مصاحبه، خاطره، داستان کوتاه و عکس از نشریات محلی، سراسری، خبرگزاری ها به دبیرخانه ارسال کرده بودند. مراسم اختتامیه جشنواره کشوری جلوه های فرهنگ رضوی در مطبوعات در رشت برگزار شده بود.

………………………………………………………………………..

اختصاصی گیلانیان : بارگاه ملکوتی حضرت سلطان سید جلال الدین اشرف علیه السلام (۱) خورشید رخشان و تابانی است که بر تارک سرزمین همیشه سبز استان گیلان پرتو افشانی می کند و هزاران هزار از بی شمار دوستان خاندان پیامبر (۲) از اقصی نقاط کشور هر ساله برای زیارت این سید جلیل القدر و واجب التعظیم به شهرستان آستانه اشرفیه _از شهرهای شرقی استان گیلان _می آیند .

در عظمت آن امامزاده عظیم الشان همین بس که بزرگان و مراجع عالیقدر آیت ا… وحید آستانه ، آیت ا… العضمی چهاردهی ، آیت ا… دیوشلی و بالاخص فقیه اهل بیت آیه الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی نشان خدمتگزاری و خادمی آن حضرت را با کمال افتخار به سینه دارند (۳).

آن بزرگوار به سال ۱۸۰ ق. در مدینه منوره چشم به جهان گشود . ظاهرا” کوچکترین فرزند حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و نام مادر پاکدامن و والامقامش ” نجمه ” است به سبب اختلاف تاریخی ، نام مبارک آن حضرت را برخی حسن بن موسی الکاظم علیه السلام و گروهی ابراهیم اصغر معروف به مرتضی ، دانسته اند و آیه الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی مولف کتاب ” سادات متقدمه گیلان ” می نویسد : ” نام سید جلال الدین اشرف ، ابراهیم المرتضی اصغر ملقب به جلال الدین است . او برادر اعیانی _ پدر و مادری_ حضرت ولی الله ، الامام الثامن علی بن موسی الرضا علیه السلام می باشند “

در ترجمه ها و انساب و سیر و اخبار برای عده ای از سادات القابی با پسوند ” دین ” دیده می شود . بعنوان مثال یکی از اولاد موسی بن جعفر علیه السلام سید حسن ملقب به ” علاء الدین ” قبرش در شیراز است ؛ و ممکن است لقب برادر دیگرش جلال الدین باشد که در بلده آستانه لاهیجان مدفون است و شاید لقب اشرف را از عموی جد پدرش ” عمرالاشرف ابن امام زین العابدین علیه السلام ” اتخاذ نموده است . اما در حقیقت ” اشرف ” نشانه برتری و شایستگی او نسبت به سایر برادران و ملاک تمیز او از سایر جلال الدین ها در میان علویان محسوب می شود (۴) .

سید جلال الدین اشرف در سه سالگی با شهادت پدر بزرگوارش ( سنه ی ۱۸۳ ه.ق ) طعم تلخ ظلم و استبداد را چشید و گرد یتیمی بر چهره ی پاک و معصومش نشست . مراتب فضل و کمال را به مدد و همت برادرش حضرت رضا علیه السلام در زادگاهش طی کرد و از بس متقی ، پرهیزگار ، عالم ، فاضل و دارای اخلاق حسنه بود که حضرت رضا علیه السلام ایشان را بی نهایت دوست می داشت (۵) .

در سال ۲۰۱ ه.ق وقتی که حدود ۲۱ سال داشت برای دیدن برادرش امام رضا علیه السلام همچون بسیاری از سادات و علویان از مدینه به بغداد سفر نمود و تا سال ۲۰۴ ه.ق در این شهر سکونت داشت . علت توقف آن حضرت در بغداد را کسی نمی داند ، ولی برخی از مورخان برآنند که وی در بغداد به امر برادرش امام رضا علیه السلام مشغول تبلیغ بود ، تا اینکه در سال ۲۰۳ ه.ق با شهادت امام رضا علیه السلام ، سادات و بزرگان و شیعیان برای عرض تسلیت به نزد او آمدند و برای اولین بارمسأله نهضت و مبارزه با ستمگر زمان مأمون عباسی طرح گردید و سید اشرف در سال ۲۰۴ ه.ق زمانی را که مأمون از مرو عازم بغداد بود ، با هجرت به ایران همچون بسیاری از علویان در نقاط مطمئن ایران ، یعنی گیلان سکنی گزید و مشغول ترویج و تبلیغ شریعت محمدی و علوی شد و مقدمات کار نهضت و قیام را فراهم ساخت .

گیلان منطقه ی جلگه ای و نواحی ساحلی دریای خزر بخش کوچکی از سرزمین پرآوازه دیلمان (۶) بود و دیلمیان همواره در حال مبارزه با خلفای اموی و عباسی بوده و مورد ظلم و تعدی آنها قرار داشتند . دیلمیان از راه پناه دادن به آل علی علیه السلام می خواستند به هر کیفیتی شده خلفا را براندازند و مظلومان را یاری رسانند .

از نوشته ابوالفرج اصفهانی ، چنین بر می آید که چون جان علویان از ناحیه خلفا در معرض خطر بود با راهنمایی و توصیه برامکه به دیلمان پناه می بردند . وی می نویسد : ” یحیی بن عبدالله بن الحسن پس از واقعه” فخّ ” نخستین علوی مشهور از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام بود که به دیلم یا گیلان پناه برد . اما رواج اسلام در گیلان در زمان وی اتفاق نیفتاد “(۷) .

ناحیه طبرستان و دیلمان به خصوص ناحیه دیلم بدلیل صعب العبور بودن راهها و هم وجود کوههای بلند قامت و جنگل های انبوه و موقعیت اقلیمی ویژه مانند رطوبت بالا باعث شده بود که جنگ و لشکرکشی و تصرف آن از سوی دشمنان غیر ممکن باشد و مردم دیلم نیز به دلیل خلق خوی خوش علویان از ایشان نگهداری و طرفداری می کردند . پناه بردن سادات علوی در زمان متوکل عباسی ، یعنی در قرن سوم هجری شدت پیدا کرد و عده قابل توجهی از آنها خود را به نقاط امن دیلمان رسانیدند و مردم دیلم بویژه سرداران دیلمی که عباسیان را دشمن می داشتند ، علویان را تحت حمایت گرفتند و وسایل زندگی و معیشت آنان را نیز فراهم ساختند . پناهندگان که به اصول عقاید علوی آشنایی داشتند در تماس و معاشرت با مردم دیلم ، آنها را تحت تأثیر قرار داده و با تعالیم اسلام ناب محمدی آشنا ساختند (۸) .

سید جلال الدین اشرف دومین چهره ی علوی مشهور است که بعد از یحیی بن عبدالله بین سالهای ۲۰۶ تا ۲۱۰ ه.ق وارد سرزمین گیلان شدند . البته بعضی گفته اند وقتی حضرت با ۱۵۰ نفر از سادات حسنی و حسینی عازم گیلان شدند برادرش میر شمس الدین ابن موسی الکاظم علیه السلام و خواهرش فاطمه اخری او را در این سفر همراهی می کردند . برخی ورود سید اشرف را در زمان حیات امام رضا علیه السلام دانستند و می پندارند : ” وی در زمان حیات امام رضا علیه السلام به عنوان وکیل و نماینده ی تام الاختیار حضرت و یا برای تبلیغ به ناحیه دیلم مهاجرت نموده که اکثر مورخان این گفته ضعیف می شمارند و گفته اند جلال الدین اشرف هنگام ورود به دیلمان اولین مقابله و نبرد را در حوالی زنجان و قزوین که در آن زمان دارالمرز بین اعراب مسلمان و دیلمیان بود با خوارج و لشکریان خلفای عباسی داشته است . گویا برخی از مأموران حکومتی ، آن حضرت را شناسایی نموده و در صدد دستگیری وی بر می آیند که حضرت با تعدادی از یاران و همراهانش با آنان درگیر شده و این جنگ به مدت ۴ ماه به طول می انجامد . سرکردگی سپاه عباسی را در ناحیه زنجان و قزوین و طارم مردی به نام « بابا ملحد » به عهده داشت . حضرت به کمک قبایل دیلمی و مردان ترک زبان « استا جلو» موفق شد زنجان را در ذی الحرام سال ۲۰۶ ه.ق فتح نماید . در این نبرد قیس فرزند بابا ملحد به دست سید جلال الدین کشته شد .

نقش دیلمیان در همراهی سید اشرف برای تار و مار کردن لشکر کفر و خوارج و پیروزی نهضت و فتح زنجان ، قزوین ، طارم و کوهدم ( رودبار ) بسیار اساسی و کلیدی بود .

فتح طارم و حوالی آن در سال ۲۰۶ ه.ق اتفاق افتاد که بیش از ۱۲۰۰ نفر از مسیحیان به دست آن بزرگوار مسلمان شده و به لشکر سید جلال الدین پیوستند که در پاکسازی بقایای خوارج که در آن مناطق جا خوش کرده بودند تأثیر فراوانی داشتند .فتح رودبار ( کوهدم ) نیز در همین سال بوقوع پیوست و فتح رشت در سال ۲۰۷ ه.ق واقع شد و وقتی حضرت با شکوه و عظمت وارد شهررشت شد . مردم کوچه و بازار به استقبال او شتافتند و مقدم او را گرامی داشتند . حضرت در جمع مردم رشت خطاب به بزرگان لشکر خود چنین فرمود :

« دوستان دانسته باشید که من خروج کرده ام و به قول جد خود امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام عمل کرده ام »

هنگام سخنان حضرت یکی از بزرگان رشت که مردی ثروتمند به نام پاسکا (۹) بود آن حضرت را متهم به دروغ گویی کرد .

« حضرت هم فرمود : بعضی از مزدوران شک دارند و من دعا می کنم ، اگر خروج من حق است آتش بدین پیر گمراه ( پاسکا) بیفتد و او را بسوزاند و آنگاه حضرت دو رکعت نماز گزارد و سر به سجده گذاشت و شروع به مناجات کرد . پاسکا در حالی که دست هایش بسته بود با حیرت نگاه می کرد و از ترس عرق می ریخت . ناگهان بادی وزید و ابری سیاه پدیدار شد و آتش از آن جهید و بر پاسکا افتاد وقتی مردم این معجزه را از حضرت مشاهده کردند بر آن حضرت تعظیم کرده و دعوت آن بزرگوار را که همانا بیعت با امام جواد علیه السلام بود پذیرفتند . سید به مدت ۹ ماه در رشت حکومت کرد و تمام دارایی پاسکا را بین مردم تقسیم نمود (۱۰)».

لاهیجان و سیاهکل (برفجان) در سال ۲۰۸ ه.ق فتح و شهرها و آبادی های غرب گیلان در سال ۲۱۰ ه.ق از دست حاکمان ظلم و جور آزاد شد .

مناطق غربی گیلان تحت تأثیر و نفوذ حکومت نعمان بن نوفل از نوادگان شمر بن ذی الجوشن بود که در یک نبرد تمام عیار در دو مرحله توسط سید اشرف فتح گردید و فتح شهران ( شهری در حوالی بابل مازندران ) در سال ۲۱۱ ه.ق اتفاق افتاد .

شیوه حکومتی سید جلال الدین اشرف این بود که هر شهری را که فتح می نمود ، یکی از سرداران امین و با لیاقت خود را برای رسیدگی به امور مردم منصوب می کردند و خود به امور مهم تر می پرداختند .

سید اشرف پس از فتح شهران در سال ۲۱۱ ه.ق بر آن شد تا به زیارت مرقد مطهر برادرش امام رضا علیه السلام برود و در سخنانی برای سپاهیان خود فرمودند :

« ای دوستان خاندان علی ! هر چه وظیفه شما بود انجام دادید . اکنون به شما رخصت می دهم که بر سر اهل و عیال خود برگردید که من برای زیارت برادرم ثامن الائمه علیه السلام به خراسان خواهم رفت … »

ولی سرداران سپاه گفتند : ” ای فرزند رسول خدا ، از آن زمانی که خانه های خود را به خونخواهی امام حسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام ترک کرده ایم ، دست از جان شسته ایم و اکنون نیز دست از دامان تو باز نخواهیم داشت “

سپس آن حضرت مصائبی را که بر پدر و جد بزرگوارش گذشته بود یادآوری نمودند و مومنان زار زار گریستند .

حضرت با عده ای از سرداران رشید اسلام به صورت کاروانی از مازندران به سوی مرقد امام رضا علیه السلام حرکت کردند و می توان گفت که بعد از هشت سال از شهادت حضرت اولین کاروان زیارتی منطقه شمال ایران ، گیلان و مازندران به مشهد مقدس بوده است . حضرت با سرداران خود به هر جا که می رسیدند مردم به استقبال آنان شتافتند و احترام لازم را به جا می آورند .

چون به نواحی طوس رسیدند در کنار چراگاهی ، شترانی را در حال چرا دیدند و گنبدی را مشاهده کردند . حضرت پیاده شد و آهسته جلو رفت و دست مبارک خود را زیر گنبد برزمین نهاد و شروع به درد دل کردو به شدت گریست .همه با دیدن این منظره غم انگیز فهمیدند که آنجا مرقد مطهر امام هشتم علیه السلام است .کاروانیان هم به گریه افتادند حضرت مدتی در آنجا اقامت گزید و بساط عزاداری و اطعام به راه انداخت و در آن مدت کرامات بسیاری از ایشان مشاهده شد که همه را متحیر کرد . سید جلال الدین اشرف بعد از زیارت مرقد برادرش به سوی گیلان حرکت کرد (۱۱).

سید جلال الدین با گروهی از سادات حسنی و حسینی در لاهیجان بر مسند رهبری تکیه زدند و امور اداره شهر را به برادرش امیر شمس الدین واگذار نمودند .

مسئولیت نواحی فتح شده گیلان توسط حضرت میان سردارانش تقسیم می شد و حضرت هر یک را برای حکمرانی منطقه ای می فرستاد .

منطقه دیلمان به سید هاشم سپرده شد و حسن بیک مسئولیت طارم و نواحی زنجان را بر عهده گرفت و امیر سلطان والی رشت شد و حکومت سیاهکل ( برفجان) به سید محمد و کوهدم ( رودبار) به سید حمزه واگذار گردید ، عبدالرحمن اژدر در هوسم ( رودسر) و امیر سید شمس الدین به عنوان جانشین حضرت در لاهیجان بر تخت نشست .

سید جلال الدین در لاهیجان نماز جمعه اقامه می کرد و شریعت محمدی را ترویج می نمود و در خطابه ها از احادیث پدر و اجدادش ، روایت نقل می کرد و حکومت مستقلی تشکیل داد و به عنوان رهبری روحانی و معنوی از نزدیک ناظر امور حکومتی بود . در حقیقت نخستین حکومت شیعی در سال ۲۱۱ ه.ق در گیلان تشکیل شد و تا سال ۲۲۳ و به قول دیگر ۲۳۰ ه.ق تداوم یافت تا اینکه مخالفان و دشمنان وی به سرکردگی مردی به نام چهل گوش عموی نعمان بن نوفل در مرزهای بین “دیلمان” و اعراب در حوالی قزوین دست به شورش زد. حضرت ابتدا او را به اسلام علوی دعوت کرد ولی او در جواب طی نامه ای به حضرت نوشت :

« بین من و فرزندان موسی بن جعفر جز شمشیر چاره ای نیست (۱۲)»

وقتی نامه به حضرت رسید با لشکری انبوه به آن مناطق رهسپار شد و در حوالی رودبار در محلی به نام «دارستان (۱۳)» طی نبردی خونین و جنگی سهمگین ، متاسفانه لشکر حضرت شکست خورد و حضرت مجروح گردید . وی در منزل شیخ مفیدالدین که پیرمردی نود و چند ساله بود فرود آمد . حضرت وضو گرفت اما خون به شدت از بدن مبارکش جاری بود شیخ مفیدالدین نقل می کند که حضرت صدو چهارده زخم بر پیکر مبارکش دیده می شد اما به آن زخمی که «چهل گوش »بر پهلوی حضرت زده بود شهید شد (۱۴) .

گفته اند حضرت سید جلال الدین اشرف در ۱۴ رمضان سال ۲۲۳ یا ۲۳۰ ه.ق به شهادت رسید شیخ مفیدالدین که مردی پارسا بود طبق وصیت پیکر مبارک حضرت را غسل داده و آن را در تابوت گذارده و به کمک اهالی تا کنار رودخانه خروشان سفیدرود تشییع و آنگاه تابوت را در آب سفیدرود رها کردند .

پیکر پاک آن رهبر مجاهد بعد از گذشت حدود ۱۰۰ کیلومتر در حوالی لاهیجان و در قریه « اکیم » به ساحل رسید و توسط مردم از آب گرفته و در کنار ساحل به خاک سپرده شد ؛ بعدها رودخانه تغییر مسیر داده و هم اکنون تا حرم آن حضرت بسیار فاصله دارد .

گوهرشاد خانم بنت کیارستم که از خاندان شیعی ال بویه بود در سال ۳۱۱ ه.ق گنبدی زیبا بر روی قبر آن حضرت بنا نهاد(۱۵). محل دفن آن حضرت که در آبادی بی نام و نشانی قرار داشت بعدها به نام های کوچان ، جلالیه ، اشرفیه و هم اکنون آستانه اشرفیه معروف است و مردم به زبان محلی آن را پیله آستانه ، یعنی امامزاده بزرگ می نامند .

پی نوشت ها :

۱) در تاریخ به بعضی از امامزادگان که وکیل امام معصوم یا رهبر و پیشوای دسته ای از شیعیان بودند “سلطان” خطاب شده است ، همانند سلطان علی بن امام محمد باقر و حضرت سید جلال الدین اشرف ، مولف بحرالانساب در کنار سلطان علی بن موسی الرضا ، نام سلطان سید جلال الدین اشرف را آورده است . ر.ک : جنگنامه سید جلال الدین اشرف تألیف عبدالمهدی لنگرودی ، به سال ۶۰۱ ه.ق و تصحیح محمد روشن ، تهران ، سازمان انتشارات علمی ، ۱۳۶۶

۲) درباره سرزمین دیلمان و موقعیت جغرافیایی آن به “کتاب عضد الدوله دیلمی و آل بویه” تألیف علی اصغر فقیهی مراجعه نماید .

۳) نور علم ، نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، دوره ، ش ۱ ، ص ۷

۴) سادات متقدمه گیلان ، محمد مهدوی لاهیجانی ، ص ۲۳۹

۵) همان ، ص ۲۰۱ به نقل از بحر الانساب ، ج ۲ ، ص ۱۶۱ ، چاپ بمبئی

۶) در این باره به منابع مختلف همانند : زندگانی سیاسی امام هشتم (ع) ، تألیف جعفر مرتضی حسینی ، منتهی الامال ، محدث قمی ؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی و نظایر آن مراجعه شود .

۷) آل بویه ، ص ۵۹ ؛ مقاتل الطالبین ، ص ۴۶۵ ؛ عضدالدوله ، ص ۹ ، کتاب گیلان ، نوشته ی جمعی از پژوهشگران ایران ، ج ۱ ، ص ۷

۸  . کتاب گیلان ، ص ۵۹ ، پیشینه تاریخی فرهنگی لاهیجان ، محمد علی قربانی ف ص ۸۰ . فتوح البلدان ، بلاذری ، ص ۳۹۸ ؛ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه ، ص ۱۸

۹) پاسکا شیخی بود که مریدان و غلامان زیادی داشت و به دربار حاکم محلی وابسته بود و با دعای حضرت و به کرامت خاندان رسالت به آتش قهر الهی دچار شد و به هلاکت رسید .ر.ک: نهضت انقلاب ، ص ۲۲۹

۱۰) نهضت انقلاب ، ص ۶۱

۱۱) نهضت انقلاب ، ص۶۱

۱۲) همان ، ص ۱۱۰ تا ۱۰ ، آستارا تا استرآباد ، ج ۴ ، ۸

۱۳) دارستان ؛ نام روستایی در ۹ کیلومتری غرب شهر رودبار است که” آرامگاه شیخ مفید الدین” در این روستا است. مطابق روایات ، نعش حضرت را به این محله منتقل و در جایی که امروز مسجد است غسل داده و در تابوت نهاده و تا کنار سفید رود تشییع کرده و به آب سپردند .ر.ک: نهضت ، ص ۱۳۰ نام ها و نامدارهای گیلان ، جهانگیر سرتیپ پور ،

۱۴) سادات متقدمه گیلان ، ص ۲۰۳

۱۵) همان ، ص ۲۳۹

به قلم علی پورحسن نویسنده و شاعر گیلانی ، کارشناس رسانه

اخبار مرتبط

نظرات

بدون نظر

 

*

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

تولیدکنندگان استان در صف اول قطع برق؛

کریم خرسندی مژدهی

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی

مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت:

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی