نگاهی بر حکومت 120 ساله گیلانیان بر جهان اسلام :
دوره آل بویه از طلائی ترین دوران حکومت اسلامی است

گیلانیان : بُویَه: به ضمّ اول و سکون واو و فتح یاء، بر وزن (مُوْیَه) به معنی امید و آرزو است.
ابوشجاع بویه، ماهیگیر اهل دیلم دارای سه فرزند به نامهای: علی، عمادالدوله- حسن، رکن الدوله- احمد، معزالدوله بود که در شرائط نامطلوب حاکم بر دستگاه خلافت عباسی این سه برادر بر اثر و کیاست بهادری توانستند برشیراز و ری و بغداد حاکم شوند و عملا کشور پهناور اسلامی را اداره کنند و خلفاء را منزوی و تحت الشعاع خود قرار دهند.
این دودمان از سال ۳۲۵ هجری قمری تا ۴۴۷ یا از سال ۳۲۰ تا ۴۴۰ یعنی حدود ۱۲۰ سال بر دنیای اسلام حکومت کردند و عدد این حاکمان بیست و یک نفر بود که عبارتند از:
عمادالدوله – علی-
رکن الدوله – حسن-
معزالدوله- احمد-
عزالدوله – فرزند احمد
عضدالدوله – فرزند رکن الدوله
فخرالدوله
مؤید الدوله
مجدالدوله
شمس الدوله
سماء الدوله
شرف الدوله
صمصام الدوله
بهاء الدوله
سلطان الدوله
مشرف الدوله
قوام الدوله
عمادالدین
جلال الدوله
خسرو فیروز
فولاد ستون
ابوعلی خسرو [۱]
دوران طلائی جهان اسلام
در این دوره ۱۲۰ سالهای که آل بویه بر بسیاری از کشورهای اسلامی از قبیل: ایران و عراق و … حکومت می کردند، بطور قطع یکی از طلائیترین دوره حکومت اسلامی به شمار می رود زیرا در این دوره کارهائی وسیله این گروه در جهان اسلام، انجام گرفت که کمتر نظیری برای آن می توان در تاریخ اسلام و جهان یافت که اصول آنها عبارتست از:
۱ – کم کردن قدرت عزیزان بلاجهت
گروهی به جهت انتساب به پیامبر بزرگوار اسلام و ادعای در اختیار داشتن عمامه، عبا، کفش، عصا و دیگر مواریث آن حضرت و اینکه شایسته ترین افراد برای جانشینی پیامبر اکرم در امر خلافت و اداره جامعه اسلامی هستند ، یعنی خلفاء و بنی عباس ، در رأس جامعه اسلامی قرار داشتند و از زندگی جز خور و خواب و خشم و شهوت و عیاشی و ناز و تنعم و زن بازی و خوشگذرانی شب های «هزار و یکشب» و انتظار اطاعت و تسلیم بی چون و چرای مردم تا مرز عبودیت در برابر آنان، کار دیگری از آنها ساخته نبود و گاهی موزه هائی از سر های بریده دشمنان خود را داشتند و کارهای جاری مملکت را به یک عده افراد خودکامه و سفاک و جبار، سپرده بودند که جز از راه جنگ و قتل و غارت و زور و احساسات دینی مردم، راه دیگری برای عمران و آبادی و اجرای عدالت و درآمد ملی ارائه نمیکردند و جامعه اسلامی در یک ناامیدی مطلق به سر میبرد!!
در این برهه از تاریخ، فرزندان گیلان – آل بویه – به داد جامعه اسلامی رسیدند و قدرت های این عزیزان بلاجهت را محدود، و در صورت لزوم فردی از آنها را از خلافت خلع ، و فرد دیگری را جایگزین می کردند تا بتوانند ملکت اسلامی را به وضع مطلوبی اداره کنند[۲] و سرانجام کار خلفا به جائی رسید که به: صادر کردن فرمان و منشور ی و خلعت بخشیدن و پاسخ پادشاهان اطراف دادن و تشریفات بی روح دیگر قناعت کردند و ناگزیر راضی شدند نام آنها بر سکه ها ضرب و در خطبه ها ذکر گردد.[۳]
۲ – در پیشرفت فرهنگ و تمدن، عمران و آبادی و امنیت کشور همت گماشتند
آل بویه برخلاف خلفاء و امرای پیشین، تنها به خوشگذرانی و فرمانروائی فکر نمیکردند بلکه همّ آنها پیشرفت علمی، اخلاقی، فرهنگی، معیشتی، آبادانی، صنعتی، امنیتی و کشاورزی جهان اسلام بود؛ و لذا همه عواملی را که در این راه لازم بود، به کار میگرفتند و از کسانی که در این راه قدم بر میداشتند، جداً حمایت می کردند و از هیچگونه سرمایه گذاری در این راه دریغ نمی نمودند.
از دانشمندان و فرهیختگان، تجلیل و حمایت می کردند ، برای وضع معیشتی و معاش مردم، تلاش می نمودند ، در جهت آبادانی و صنعتی جامعه سرمایه گذاری می کردند ، مردم را به کشاورزی ، اخلاق ، ادب ، بکار بستن دستورات الهی ، بهداشتی ، ورزش ، نظافت ، امنیّت و عدم تجاوز به حقوق دیگران، ترغیب میکردند،
سدّ میساختد، بیمارستان تأسیس می کردند، قنات حفر می کردند، برای تولید بیشتر به کشاورزان کمک می کردند، کتابخانه های عظیم تأسیس می نمودند و مردم را به کتابخوانی ترغیب و تشویق می کردند، به وضع راه های عمومی می رسیدند که لازم است در این باره به کتاب ارزشمند نهصد صفحهای «آل بویه و اوضاع زمان ایشان، با نموداری از زندگی مردم عصر آن» تألیف دانشمند فرزانه جناب آقای علی اصغر فقیهی مراجعهشود.
سه نمونه درس آموز در همین کتاب آمده است:
یک – چون عمیدالحیوش ابوعلی پسراستاد هرمز- متوفی در سال ۴۰۱- به وزارت بهاء الدوله ، پسر عضد الدوله رسید . وضع بغداد سخت آشفته بود و دزدان و عیاران، بیداد میکردند؛ وی با تدابیری که به کار برد ، چنان آرامش و امنیت در شهر برقرار ساخت که به یکی از غلامانش دستور داد یک سینی پر از (دِرهم) بدون سرپوش ، از اول تا آخر بغداد و در تمام محله ها و کوچه ها بگرداند و هرکس متعرض او شود مقاومت نکند و پول را به وی بدهد، اما هیچکس متعرض او نشد.
دو – ناصرخسرو در وصف دیلم گوید : «که در آنجا عدل و ایمنی تمام بود چنانکه در ولایت او – امیر دیلم- هیچکس نمی توانست از دیگری چیزی ستاند و مردمان در ولایت وی به مسجد آدینه می رفتند ، همگی کفش ها را بیرون مسجد می گذاردند و هیچکس کفش آن کسان ، نمیبرد.
سه – در شهر طبس که امیر آن گیلکی پسر محمد ، نام داشت، مردم آنجا عظیم ایمن و آسوده بودند و به شب در سرای ها نمی بستند و هیچ دزد و خَوَنی نبوده است.
البته برخورداری عامه مردم از تقوی و ایمان و اعتقاد راسخ به مبانی مذهبی و اخلاقی را نباید فراموش کرد.[۴]
۳ – در سایه آزادی مذهبی، به شیعیان نیز امکان عرضه وجود دادند
آل بویه شیعه و از ارادتمندان اهل بیت و ائمه معصومین علیهم السلام بودند و دلیل آن اینست که آنها در ابتدا از یاران ناصر الکبیر ، فرمانروای علوی گیلان و طبرستان بودند و طبق وصیت ، جمعی از آنها در پایین پای حضرت امیرعلیه السلام دفن و روی قبرشان نوشته شد: « وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ » و قبر آن حضرت را تجدید بنا کردند و با مراجع بزرگ شیعه مثل: شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و غیر هم روابط حسنه داشتند و [۵]… لیکن شرائط حاکم بر زمان و اکثریت اهل سنت تحت امر و دستگاه خلافت ایجاب می کرد که با توده مردم با سماحت رفتار کنند و جلوی تعصبات قومی و مذهبی را بگیرند و طبق آزادی مذهبی که از تعلیمات ارزشمند اسلام است با همه گروه ها رفتار نمایند؛ و لذا میبینیم افرادی از صابئین، مسیحیان، زردشتیان، یهودیان، سنّیان و علویان در رأس کارهای مهم شان حتی وزارت بودند.
اما این سیاست، موجب نمی شد که شیعه را از مظلومیت مطلق در نیاورند، چراکه گاهی به بهانه هائی بزرگترین ستم را اهل سنت بر آنها روا می داشتند. مثلا: در «آثار البلاد قزوینی» آمده است:
«یکی از علمای اهل تسنن به بهانه ای دستور دارد: پیشانی جمعی از وجوه شیعه را با آهنی که اسم ابوبکر و عمر روی آن نوشته شده بود داغ کردند!!» [۶]
از اینرو در سال ۳۵۲ معزالدوله دستور داد عاشورا را در بغداد، تعطیل رسمی کنند و نیز در همان سال، عید غدیر را جشن رسمی اعلام کرد. [۷]
و براساس همین سیاست بود که بزرگان علمای شیعه مانند : شیخ صدوق و مفید و طوسی و سیدرضی و مرتضی و غیرهم مورد حمایت قرار گرفتند تا بتوانند مکتب تشیع را ترویج کنند و از مخمول الذکر بودن نجات دهند.
درست است که آل بویه به جهت مسئولیتی که داشتند و در شرائط خاصی که بودند نمیتوانستند بطور کلی و یکجانبه از مکتب تشیع و امامان مظلومشان حمایت کنند اما سکوت مطلق را درباره حقانیت و مظلومیت و تبیین عقائد و احکام دینی آنان ، جائز نمی دانستند و از حمایت بزرگان آنها در حد معقول، دریغ نمیکردند و لذا بعد ا آتش زدن کتابخانه شیخ طوسی و اهانت به شیخ مفید در محله کرخ از آنها دلجودئی کردند و در تأسیس حوزه عملیه نجف، شیخ را یاری نمودند. در نتیجه آنه توانستند کتب اربعه : تبیان ، عده ، مبسوط ، مقنعه ، انتصار ، شافی ، نهج البلاغه و صد ها کتاب از این دست را تألیف و به عنوان بهترین سرمایه های علمی و فرهنگی از خود به یادگار بگذارند . [۸]
پی نوشت ها :
۱ . آل بویه دانشمند فرزانه علی اصغر فقیهی – دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱ – اطلس شیعه، ص ۲۳۳
۲ . آل بویه ، تألیف علی اصغر فقیهی، ص ۱۳۵ – دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۶۳۳٫
۳ . همان مصدر.
۴ . همان کتاب ، ص ۵۹۹٫
۵ – آل بویه ، ص ۲۴۸ – دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ج ۱ ، ص ۶۴۰ – اطلس شیعه ، ص ۲۲۷٫
۶ . آل بویه ص ۴۵۵
۷٫ همان مصدر ص ۴۶۶
۸ . به مصدر یاد شده مراجعه شود.
نظرات
بدون نظر