به بهانه زلزله مهیب تغییر کاربری اراضی کشاورزی :
کندوکاو در علت تغییر کاربری اراضی برنجکاری

اختصاصی گیلانیان : “زلزله ای مهیب به نام تغییر کاربری اراضی کشاورزی در شمال کشور“ عنوان خبر هشدار دهنده خبرگزاری مهر در تاریخ ۲۲ تیر ۹۱ بود ! خبری که بیشتر به معلول پرداخت و توجهی به علت نکرد و یا نخواست کندوکاوی در دلایل تمایل کشاورزان به فروش اراضی و عدم رغبت آنان به ادامه کشت و زرع نماید.
به خاطر دارم مرحوم آیت الله مشکینی در یکی از خطبه های نماز جمعه خطاب به دولتمردان گفت : موعظه برای شکم سیر است ، شکم گرسنه نیاز به موعظه ندارد !
موضع گیری متولیان کشاورزی و نصایح و تهدید و ارعاب آنان تداعی کننده سخنان آن بزرگ مرد است که دقیقا در مورد کشاورزی مصداق دارد .
وقتی بی برنامگی های متولیان کشاورزی برنج ، چای ، پیله ابریشم و … را غیر اقتصادی می کند و کشاورز نمی تواند از طریق کشاورزی شکم خود و عائله اش را سیر نماید چگونه می توان با موعظه و تهدید او را وادار به تمکین کرد در حالی که او برای زنده ماندن مجبور است از این ستون به ستون دیگر پناه ببرد بلکه فرجی در کارش حاصل آید .
وقتی هزینه تولید برنج در هکتار به حدود چهار میلیون تومان می رسد و رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان بدون توجه به گرانی و تورم و حتی افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت برخی از نهاده های کشاورزی اصرار دارد برای دو سال متوالی هزینه تولید را در سطح یک میلیون و هفتصد هزار تومان نگهدارد !؟
وقتی همین متولی کشاورزی قادر به تأمین کود مورد نیاز کشاورزی به عنوان ابتدائی و اصلی ترین نیاز کشاورز نیست و برای توجیه غفلت یا ضعف مدیریت خود و یا بالادستی ها گزارشاتی را ارائه می کند که باعث اعجاب کشاورز عامی و اعتراض نمایندگان مردم می شود !؟
وقتی ظرف یک سال قیمت یک کیلو کود شیمیائی مورد نیاز کشاورز با ۲۰۰ درصد رشد از کیلوئی ۲۰ تومان در سال زراعی جاری به ۱۸۰ تومان و سه ماه بعد ، اول تیر ۹۱ به ۴۰۰ تومان افزایش می یابد !؟
وقتی توضیحات متولیان در امر توسعه کشاورزی از نظر حتی برنجکار فاقد سواد و سیاست توجیهات بنی اسرائیلی تلقی می شود و از آن به عنوان آفت کشاورزی یاد می شود ؟!
می توان انتظار داشت کشاورز نیازمند به نان شب که قربانی این آمار های بی پایه و اساس و مغایر با حقیقت موجود در اراضی است از زیر بار هزینه های تحمیلی کمر شکن فامت راست نماید ؟!
شنیده شد کسی با سیلی صورتش را سرخ نماید ولی تا کنون دیده نشد کسی با وعده و وعید سر خرمنی شکم خود و عائله اش را سیر کرده باشد ؟ کشاورز فقیر که مثل بعضی ها از حقوق آنچنانی و حق مدیریت و اضافه کار و اتاق کلر دار و ماشین و راننده غیره برخوردار نیست و حتی خواب این نعمات را هم نمی تواند ببیند ناگزیر است برای بقای خود کاری بکند و دست و پائی بزند و از تمام داشته ها و نداشته های خود برای دوام و بقای خود و خانواده استفاده نماید بنابرای چیزی جز همین اندک اراضی به عنوان تنها دارائی در اختیار ندارد آن را به معرض فروش بگذارد و در انتظار فردای نا معلومی بنشیند زیرا از سر لاعلاجی باریکه روزی خود قطع نموده بلکه بتواند دو صبائی در آسایش باشد ؛ به طور قطع این روش نمیتواند ایدهآل او باشد ولی جبر زندگی او را به چنین کاری وادار می نماید !
در عرصه کشاورزی دو گروه برای بقای خود تلاش می کنند :
گروه اول ، کسانی رنج بیهوده می برند و سعی بی فایده می نمایند و این قشر با جمعیتی حدود ۱۷۵ هزار خانوار به نام برنجکار است که با کد یمین و عرق جبین و دستانی پینه بسته و چهره آفتاب سوخته و مبتلا به انواع بیماری حاصل کار در آب و گل زمین زراعی با قامتی شکسته در تلاش برابر کردن خرج و برج خود با ( رنج ) طاقت فرسا ( برنج ) تولید می کند ولی حاصل رنجش نه تنها باعث آسودگی خیال و راحتی زندگی وی نمی شود بلکه رنجش را مضاعف می کند و همیشه هشتش را در گرو نهش نگهمیدارد و نمی تواند تعادلی بین هزینه و درآمد خود ایجاد نماید و در نهایت چیزی جز خستگی کار و شرمندگی عائله نصیبش نمی شود .
گروه دوم ، قشری با جمعیتی محدود مستظهر به روزی مستمر تضمینی از خزانه دولت ، صاحب اکرام و اعزاز تمام که بر اثر سیری و بیدردی برای گرسنگان نسخه می پیچند موعظه می کنند و چون خود را نان خور دولت می دانند ملت را به هیچ می گیرند در حالیکه بقای آنان منوط به بقای همین ملت است ، نه دولت !
از آنجائی که این دو قشر ناهمگون در دو مسیر مخالف در حرکتند و از درک یکدیگر عاجزند بهمین جهت تفاوت عملکرد آنان از زمین تا آسمان است ؛ اگر چه هر دو برای بقای خود تلاش می کنند ولی گروه اول در تلاش کسب روزی در سایه کار و کوشش اند و گروه دوم در تلاش حفظ روزی تضمینی و فواید ضمنی آن هستند و تلاش بی این دو مانند جدال بی حاصل گرسنه و سیر است که تا کنون سرانجامی نخواهد داشت کما اینکه تا کنون نداشته است .
درست است کشاورزی از جمیع جهات مولد و مقدس است و سرمایه گذاری برای حفظ آن یک ضرورت است و به قول متولی کشاورزی استان اکثر انبیای ما نیز کشاورز بوده اند ولی این مقام فراموش کرده است که شکم گرسنه دین ندارد و یا به تعبیر آن بزرگ : نیازی به موعظه ندارد !؟
درست است تأمین امنیت غذائی از طریق کشاورزی حاصل می شود ؛ درست است “زمین و خاک به عنوان بستر رویش گیاهان و منبع تولید غذا موهبتی الهی است که به رسم امانت در اختیار نوع بشر قرار گرفته تا با بهره برداری بهینه و حفاظت مستمر از آن، زمینه بهره مندی نسل های آینده را از این نعمت الهی فراهم نماید” اما وقتی دخل و خرج کشاورز با هم همخوانی نداشته باشد چگونه ” حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی به عنوان یک وظیفه شرعی و ملی محسوب” می شود ؟ درست است که “توسعه پایدار در بخش کشاورزی” است ولی با کدام طرح و برنامه باید تحقق پیدا نماید ؟
وقتی برنجکار با حدود چهار میلیون تومان هزینه در هکتار ، اگر بتواند به طور متوسط ۳ تن شلتوک تولید نماید که نمی تواند ، در تبدیل به برنج سفید بر اساس ۶۰ درصد ، ۱۸۰۰ کیلو برنج سفید شامل : برنج سالم ، نیمدانه (شکسته) ، دان مرغی و قلوه نصیبش می شود و با آن باید هزینه یک سال عائله اش را تأمین نماید که با وجود برنج وارداتی ارزان قیمت فراوان حتی قادر به کسب هزینه خود نمی باشد چگونه می تواند به کشاورزی دلگرم و آینده خود امیدوار باشد !!
از مجموع این محصول چیزی حدود ۳۰۰ کیلو برنج شکسته برایش می ماند و آنچه قابل عرضه به بازار می شود به احتمال ضعیف حدود ۱۵۰۰ کیلو برنج سالم خواهد بود که اگر واردات بی رویه اجازه بدهد و بتواند محصول خود را به روال سال گذشته به طور متوسط از قرار کیلوئی ۲۳۰۰ تومان به فروش برساند چیزی حدود ۳۴۵۰۰۰۰ تومان دستش را می گیرد در حالی که :
۱ – کود شیمیائی داده و نداده به کشاورز با هر قیمت عادلانه و ناعادلانه ۴ درصد مالیات ارزش افزوده دارد !
۲ – آب بهائی که افزایش قیمت سالانه آن دولتی است ۴ درصد مالیات ارزش افزوده دارد !
۳ – بیمه محصولات کشاورزی با رشد قیمتی سالانه که برخی سال ها هم به دلیل عدم مطابقت با فاکتورهای بیمه تاوان ندارد، ۴ درصد مالیات ارزش افزوده دارد !
۴ – تبدیل شلتوک به برنج سفید ۴ درصد مالیات ارزش افزوده دارد !
کشاورز باید ۱۴ درصد مالیات ارزش افزوده پرداخت نماید در حالیکه افزایش محصولی ندارد تا ارزش افزوده ای به آن مترتب باشد . بگذریم که زمزمه تغییر ۴ درصد به ۵ درصد است و گاهی هم محاسبه می شود !
وقتی از یک سو آذوقه یک ساله کشاورز به مقدار حدود ۳۰۰ کیلو برنج که بخشی از آن هم قابل طبخ نیست و با سرانه مصرف خانوار سازگاری نداشته باشد ! و از سوی دیگر کل تولید وی پاسخگوی هزینه هایش نمی شود چگونه می توان مدعی ” لزوم حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی به عنوان یک وظیفه شرعی و ملی” بود ؟
البته نباید فراموش کرد که ۷۵ درصد از برنجکاران استان برخلاف ادعا ها نیم و زیر نیم هکتار زمین دارند که مطلقا درآمد آن قابل توجه نیست و در محاسبات گنجانده نمی شود .
برای حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی ابتدا باید محصولات کشاورزی را اقتصادی کرد . برای نیل به این منظور لازم است با تشکیل گروه تحقیقاتی با شرکت کشاورزان صاحب دانش و تجربه که کشاورزی را بشناسند نه اینکه تنها تحصیل کرده باشند ، در شیوه عملکرد کشورهای بزرگ تولید کننده برنج مطالعه ای بعمل آید تا دانسته شود چگونه هست که این کشورها برنج ارزان تولید می کنند . به عنوان مثال:
در سال ۹۰ هر کیلو برنج تایلندی معادل ۶۳۱ تومان ، پاکستانی ۸۵۲ تومان و هندی ۱۰۱۲ تومان بوده است که با احتساب ۴۵ درصد نرخ تعرفه گمرکی به ترتیب معادل ۹۱۵ – ۱۲۳۶ و ۱۴۶۷ تومان میرسد و در ازای هر کیلو برنج وارداتی : تایلندی ، پاکستانی و هندی به ترتیب : ۶۸۵ تومان ۶۶۴ تومان و ۷۳۳ تومان سود به جیب وارد کنندگان سرازیر می شود و تنها از هند ۴۲۳ هزار تن برنج که معادل ۲۸ درصد برنج وارداتی کشور را تشکیل می دهد وارد کردند – منبع: ملت ، ۸ مرداد ۹۱ – می توان آینده روشنی برای کشاورزی متصور شد ؟
در صورت استفاده از تجربیات کشورهای بزرگ تولید کننده برنج و بومی کردن دانش و تجربه آنان به همراه پشتیبانی مالی و فنی کشاورزان در تولید محصولات استراتژیکی مثل برنج می توان به تأمین امنیت غذائی کشور امیدوار و در عمل از سرازیر شدن پول ملت ایران به جیب وارد کنندگا برنج جلوگیری بعمل آورد و دیگر سود جویان برای کسب سود بیشتر نخواهند توانست چوب لای چرخ کشاورزی بگذارند و یا در پایتخت نرخ برگ سبز چای را تعیین و در سمینار مشهد تصویب و به دولت اگر نگوییم تحمیل ، بلکه القا نمایند .
کشاورزی در گذشته متولیانی داشت که چنان با اصطلاحات کشاورزی بیگانه بودند که معروف است قصد داشتند به کشاورز بگویند : “نیمدانه نکارند ” !! و در بخش چای که الی ماشاء الله اهل افاضه بودند !!
بنابراین برای حفظ اراضی کشاورزی و جلوگیری از تغییر کاربری لازم است به موارد شرح زیر به صورت ویژه توجه شود:
۱ – تشکیل گروه مطالعاتی برای الگو برداری از کشورهای تولید کننده برنج و چای و غیره جهان .
۲ – تأمین آب مطمئن زراعی . تنها سد تأمین آب زراعی استان که در حقیقت برای ۹۰ هزار هکتار ساخته شده بود و هنوز ملحقات آن به طور کامل اجرائی نشده با توسعه اراضی از همین سد برای تأمین آب زراعی ۱۸۰ هزار هکتار استفاده می شود . سدی که به دلیل احداث حدود ۸ سد دیگر در سر شاخه هایش مانع ورود آب کافی به مخزن این سد کشاورزی می شود .
جالب است گفته شود بنا به اعلام مسئولان ذیربط عمر مفید این سد هم به پایان رسیده ولی جایگزینی برای آن در استان ایجاد نشده و در سال های بعد از انقلاب علیرغم اینکه سدهای زیادی در کشور احداث شده گیلان با توجه به منطقه کشاورزی بودنش از این نعمت محروم مانده است.
۳ – جلوگیری از کوچک شدن اراضی که بر اثر قانون ارث هر ساله کوچک و کوچک تر می شود و خود یکی از عمده عوامل غیر اقتصادی شدن اراضی است و نیاز به چاره اندیشی دارد .
۴ – در اختیار گذاشتن نهاده های کشاورزی ارزان با استفاده از یارانه دولتی .
۵ – در اختیار گذاشتن ادوات کشاورزی با استفاده از تسهیلات .
۶ – تجهیز اراضی برای کشت مکانیزه که قریب به دو دهه تنها حدود یک پنجم از اراضی تجهیز شده و با این روند به چند دهه دیگر زمان نیاز دارد و شایع است این مهم در انحصار آقازاده ای قرار دارد !؟
۷ – توسعه آموزش و ترویج کشاورزی متناسب با زمان به صورت علمی و عملی ، نه آماری . این دایره نباید به عنوان یک اداره کاریابی عده ای را برای کنترل کود و صدور حواله آن به خدمت بگیرد !
۸ – خرید تضمین محصول با قیمت عادله با لحاظ کردن سود عادلانه برای کشاورز ؛ یعنی بر اساس هزینه تمام شده واقعی ، نه شعاری .
۹ – ممانعت از واردات بی رویه نا بهنگام برنج .
۱۰ – از آنجائی که میکانیزه کردن کشاورزی بیکاری بخش اعظمی از کشاورزان را در پی خواهد داشت بنابراین باید برای بیکاران بخش کشاورزی و نگهداشتن آنان در روستا با فعال کردن صنایع تبدیلی وابسته به کشاورزی ، ترغیب و ترویج و تمهید امکانات کشت دوم ، توسعه صیفی کاری و اشتغال متناسب با شرایط روستائی اقدام جدی به عمل آورد .
۱۱ – تعیین شرح وظایف برای تعاونی های روستائی و تولید و نظارت مستقیم و محکم در عملکرد این دو مرجع که در حال حاضر چیزی جز هزینه برای دولت و ملت ندارد !
اگر چنانچه به این موارد توجه ویژهای مبذول نشود بطور قطع فروش اراضی به دلیل مشقت فراوان و درآمد ناچیز نه تنها ادامه خواهد داشت بلکه رواج بیشتری خواهد یافت و تغییر کاربری نیز به انواع حیل اصورت خواهد گرفت و در دراز مدت با توجه به افزایش جمعیت و کاهش رو به رشد اراضی کشاورزی و تبدیل آن به مناطق مسکونی و صنعتی و غیره کشور با بحران تأمین مواد غذائی مواجه خواهد کرد .
اگرچه برخی تهدید کرده اند که در صورت باید ماندن زمین آن را بر اساس قانون به دیگران واگذار خواهند کرد چندان به این کار دل نبندند که حتی اگر زمین از مالک آن گرفته و به غیر واگذار شود به دلیل غیر اقتصادی شدن کشاورزی توفیری در اصل قضیه نخواهد داشت .
نظرات
بدون نظر