مهران دوستي از گويندگان قديمي راديو
نان صدایم را نمیخورم

گیلانیان : مهران دوستی از گویندگان قدیمی رادیو است. شاید همین باعث شده او فوقالعاده صریح باشد و براحتی حرفش را بزند. دوستی برای مخاطبش احترام قائل است و به همین دلیل شنونده نیز به راحتی با او ارتباط برقرار میکند. دوستی از گویندگانی است که نامش با نام رادیو گرهخورده است. گویندهای که جوانی و نشاط را به مخاطبش هدیه میدهد. او اهل کتاب و موسیقی است. دوستی، دو برادر و دو خواهر دارد، به مادرش بسیار وابسته است و او را خیلی زیاد دوست دارد.
عاشق آشپزی است و همیشه در نور کم زندگی میکند. این گوینده عاشق سفر، سینما، ساعت، کفش و ماشین هم هست. خودش میگوید علاقه خاصی به مردم ایران دارم و همیشه تلاش میکنم در کنار مردم و صدای آنها باشم.
اگر موافق باشید گفتوگو را از جایی شروع کنیم که شما تصمیم گرفتید برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر کنید. از این سفر برایمان بگویید.
در حقیقت من بعد از گرفتن دیپلم در چند رشته دانشگاهی در ایران قبول شدم. با توجه به اینکه از دوران کودکی به یادگیری زبان انگلیسی مشغول بودم با امتحان تافل، پذیرش دانشگاه توستون ایالات تگزاس در رشته مهندسی مکانیک را گرفتم. ابتدا دوست داشتم کارگردانی سینما بخوانم اما بعد آنجا متوجه شدم که میتوانم همزمان در دو رشته تحصیل کنم البته در رشته سینما به صورت آزاد در کلاسهای دانشکده شرکت کردم و با سینمای جهان و آمریکا بیشتر آشنا شدم. دلیل خاصی برای رفتن به آمریکا جز اینکه میخواستم آنجا تحصیل کنم، نداشتم.
چطور آمریکا را برای تحصیل انتخاب کردید؟
در حقیقت شرکت در کلاسهای زبان انگلیسی و یادگیری این زبان باعث شد که آمریکا را انتخاب کنم. در ضمن آن دوران هم موج رفتن دانشجویان ایرانی برای تحصیل به آمریکا و شرایط سهل ویزای تحصیلی باعث شده بود که تعداد زیادی از جوانان، رویای تحصیل در آمریکا را در ذهنشان بپرورانند.
سالهایی که آمریکا بودید علاوه بر تحصیل چکار میکردید؟
در آمریکا به جز تحصیل، کارهای مختلفی انجام دادم. ابتدای ورود چون زبان بلد بودم، کاری در یک رستوران پیدا کردم ابتدا BusBoy بودم یعنی میزها را تمیز میکردم. بعد از مدتی به آشپزخانه رفتم و Dish Washer شدم. برای اینکه به زبان محاورهای مردم آمریکا آشنا شوم این شغلها خیلی به من کمک کرد. بعد از مدتی سرپرست آشپزخانه و بعدها هم سرپرست کسانی که در رستوران دستور غذا از مشتری میگرفتند، شدم. یعنی در حقیقت پله، پله در این راه برای یادگیری زبان محاورهای تلاش کردم و این بزرگترین کلاس درس برای من بود.
کار کردن در یک آشپزخانه برایتان سخت نبود یا خجالت نمیکشیدید؟
نه هیچ وقت از کارکردن خجالت نکشیدم و تازه با همین کار هم با جامعه آمریکا بیشتر آشنا شدم و دوستان خوب و مهربانی هم پیدا کردم. شاید تنها ایرانیای باشم که میتوانم ادعا کنم اکثر ایالتهای آمریکا را گشته و با طبیعت و مردم آنجا آشنا شدهام.
چه شد به ایران برگشتید؟
بعد از گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران جیمی کارتر دستور داد ایرانیانی که به شکل غیرقانونی یا دانشجویانی که ویزای تحصیلی آنها به اتمام رسیده باید از خاک آمریکا اخراج شوند. چون من چند ترم دانشجو نبودم و کار میکردم توسط اداره مهاجرت فراخوانده شده و بعد از ۲۵ روز زندانی در هوستون تگزاس به شکل خودخواسته پول بلیت هواپیمای خودم را هم پرداخت کردم تا به ایران برگردم. در حالی که در همان دوران از طرف اداره مهاجرت پیشنهاد ماندن در آمریکا به من شد، اما مایل به ماندن و اقامت در آنجا نبودم و به کشور خودم برای ادامه زندگی برگشتم.
وقتی برگشتید چه برنامه کاری برای خودتان داشتید؟
وقتی برگشتم مدتی بیکار بودم. بعد معلم من، شهید مهندس علی انصاری (استاندار وقت گیلان) که معلم ریاضیام در دوران دبیرستان بود، مرا به رادیو و تلویزیون مرکز گیلان معرفی کرد و من به عنوان مترجم تلکسهای خبری و مدیر تولید رادیو مشغول به کار شدم. بعد از برگشتن به ایران میخواستم کار مفیدی انجام بدهم و در عین حال بازهم در رشته سینما تحصیل کنم.
چه شد که از مدیریت تولید وارد عرصه گویندگی و اجرا شدید؟
یک روز که مجری برنامه صبح بخیر گیلان نیامده بود از من خواستند که پشت میکروفن بنشینم و برنامه را اجرا کنم. ابتدا قبول نکردم، اما با توجه به اینکه مدیر تولید رادیو بودم چارهای نداشتم و پذیرفتم. گویندگی، کار مشکلی بود ولی من از همان روز اول با انگیزه و علاقه پشت میکروفن نشستم و با مردم صحبت کردم.
یعنی بعد از اینکه گوینده شدید هیچ وقت نخواستید مدیر شوید؟
نه هرگز دلم نخواسته که مدیر بشوم. چون بعد از انتخاب گویندگی احساس کردم فضای دیگری در ذهنم پدیدار شده است. فضای گفتوگو و حرف زدن با مردم، ارتباط مجری و مخاطب و دنیایی که جامعه برایت میسازد و تو همیشه قهرمان آنها هستی، برایم بهتر است. در حقیقت میخواستم در کار گویندگی و اجرا، مدیر خودم باشم و تا انتهای راه با این شخصیت، خودم را به جامعه بشناسانم.
وقتی به تهران آمدید مدتی را هم در رادیو جبهه کار کردید.
بله، حداقل شش سال به طور پیوسته در رادیو جبهه کار میکردم.
به مناطق جنگی هم اعزام شدید؟
نه، در مناطق جنگی حضور نداشتم.
گویندگی برای رادیو جبهه چه تفاوتی با گویندگی برای برنامههای عادی داشت؟
تفاوتهای زیادی داشت. به نظر من کسی که گوینده یک اطلاعیه جنگی است به مراتب با کسی که گوینده یک برنامه شاد و مفرح است فرق دارد. گوینده جنگ باید حس کند که گوینده کسانی است که به جنگ میروند و میجنگند و باید صدای آنها باشد و با صدای خود فضای حماسی را به مخاطب و شنونده القا کند.
بعد از جنگ دلتان نخواست که به آمریکا برگردید؟
واقعا دوست نداشتم به آمریکا برگردم. من صدای مردم وطنم هستم. شاید برای گردش و سیاحت دوست داشته باشم، بروم اما همیشه خودم را مدیون همین مردم ساده و نازنین کوچه و بازار میدانم هیچ جای دنیا وطن من نمیشود. بارها به کشورهای مختلف اروپایی و… رفتهام، اما اینجا قلب ماست، خانه ماست، ایران ماست با همه کمبودها و ایرادهایی که دارد باز خانه من است و با همه وجودم دوست دارم در ایران بمانم و به هموطنانم خدمت کنم. عاشقانه مردم ایران را دوست دارم و خودم را همیشه در جایگاه گوینده مردم ایران میبینم. همین یک دلیل برایم کافی بود که در خانه خودم بمانم.
میدانید الان رادیو چقدر گوینده دارد؟
دقیقا نمیدانم، اما این را میدانم که رادیو، گوینده به معنای واقعی کلمه، چند نفر بیشتر ندارد بقیه مجری هستند. یعنی مثل بقیه آدمها حرف میزنند در حالی که فرق بین گوینده و مجری زمین تا آسمان است.
بیشتر با کدام یک از گویندهها در ارتباط هستید؟
من با همه در ارتباطم و همکارانم را دوست دارم ولی با فرد خاصی به آن معنا تحت عنوان گوینده ارتباطی ندارم.
از صدای کدام گوینده خوشتان میآید؟
نمی توانم بگویم از چه صدایی و از چه گویندهای در حال حاضر خوشم میآید، اما از هر کسی که تقلید نمیکند، ادا در نمیآورد، اعتقاد به استاد، شاگردی دارد و حرمت میکروفن را نگه میدارد خوشم میآید و به او احترام میگذارم.
تا حالا پشت میکروفن، آواز خواندهاید؟
بله بعضی وقتها آهنگ و آوازی را زمزمه کردهام. ولی کامل هرگز این اتفاق نیفتاده است.
در کدام برنامه این اتفاق افتاده است؟
در برنامههای نشانی و عصر پرتقالی رادیو جوان.
اهل ورزش کردن هم هستید؟
بیشتر اهل طبیعتگردی هستم تا ورزش کردن. بیشتر در طبیعت، جنگل و کنار دریا قدم میزنم و شنا میکنم.
یعنی علاقهای به رشته ورزشی خاصی ندارید؟
عاشق فوتبال هستم.
کدام تیمها را دوست دارید و بازیهایشان برایتان مهم است؟
تیمهای پرسپولیس، بارسلونا و منچستریونایتد.
در تیم ملی فوتبال از کدام بازیکن خوشتان میآید؟
علی کریمی را به خاطر فوتبال و اخلاقش دوست دارم.
پیش آمده که فوتبال هم گزارش کنید؟
بله برای اولین بار و به طور زنده در رادیو بعد از انقلاب یک بازی را گزارش کردم که فکر میکنم بد هم نشد. تهیهکننده این مسابقه فرهنگ جولایی و سردبیر برنامه هم شیشهگران بود.
به یاد دارید این اتفاق در کدام برنامه رخ داد؟
فکر کنم برنامه عصر جمعه با رادیو بود و بازی هم بین ایران و امارات برگزار میشد.
درآمد رادیو آنقدری هست که زندگی را بگذرانید؟
اگر حرفهای عمل کنید و عاشق کارتان باشید رادیو هم میتواند زندگی شما را بچرخاند.
علاوه بر گویندگی کار دیگری هم انجام میدهید؟
من کار ساخت و گویندگی تیزرهای رادیویی و تلویزیونی را هم انجام میدهم، معلم هم هستم و فن بیان، بازیگری و گویندگی درس میدهم. البته مشاوره هم میدهم.
از کسی پول قرض گرفتهاید؟
خدا را شکر تا حالا بیپول نشده و هرگز از کسی پول قرض نگرفتهام و بیشتر قرض دادهام.
شما فقط نان صدایتان را میخورید؟
من نان صدای قلبم را میخورم. وقتی پشت سر کسی غیبت نمیکنید و در حد امکان تلاش میکنید، خوب باشید و به دیگران کمک کنید و طبیعت را دوست داشته باشد، صدای قلب شما را خدای مهربان در حنجرهتان میگذارد و شما از طریق همین صدا زندگی میکنید.
رادیوهای بیگانه را هم گوش میکنید؟
بله، نهتنها رادیوهای بیگانه را گوش میکنم بلکه شبکههای تلویزیونی ماهواره را هم میبینم. این کار باید برای کسانی که در رسانه کار میکنند اجباری شود. ما باید راجع به آنها تحلیل و شناخت پیدا کنیم. با گوش نکردن و ندیدن کار خودمان را هم خوب انجام نمیدهیم.
در کلاسهای گویندگی تاکنون چند تا مهران دوستی کشف کردهاید؟
در کلاسهای درسم، مهران دوستی پیدا نکردهام. چون هر فردی را خدای مهربان تک و یگانه آفریده است. اما در کلاسهایم با آدمها و صداهایی آشنا شدهام که همه آنها اگر خودشان باشند و ادای صدای کسی را درنیاورند واقعا تک و بینظیر هستند. تاکید میکنم اگر خودشان باشند چون این موضوع برای من بسیار بااهمیت است.
برخی از مجریان رادیو میگویند رادیو امنیت شغلی ندارد شما با این نظر موافقید؟
دوستی: در رادیو برای اینکه ستاره شوید و باقی بمانید حداقل ۳۰ سالی زمان نیاز دارید تا مخاطب با صدای شما آشنا و خاطرهدار شود. همین زمان در تلویزیون به یک فصل و یا یک سال تقلیل پیدا میکند
اصولا شخصیت مجری در همه رسانههای دیداری و شنیداری دنیا فصلی است. یعنی مجری در یک دورهای میدرخشد و بعد به دلیل سیال بودن ساختار رسانه تغییر میکند، اما در مورد گوینده این موضوع صدق نمیکند. در همه جای دنیا گوینده را حفظ میکنند. اما از مجری فصلی استفاده میکنند. اگر کسی چه در رادیو و چه در تلویزیون حرفهای عمل کند در فکر استخدام، بیمه و این نوع مسائل نباشد عاشقانه و با علم و کسب تجربه عمل کند از طریق همین رایو بازار مناسبی برای خود ایجاد خواهد کرد و دیگر نگران امنیت شغلی نخواهد بود. شغل ما با روحیه کارمندی و استخدام جور درنمیآید. این شغل و هنر با احساسات آدمی سر و کار دارد و مردم و مخاطب شما را انتخاب میکنند در دل و جانشان همیشه هستید. هنر ما در رقابت سالم، پویا و ماندگار معنا پیدا میکند.
شما سابقه اجرای چند برنامه تلویزیونی را دارید، اما با این وجود حضورتان در تلویزیون بسیار کوتاه بود چرا رادیو را برای ادامه فعالیت برگزیدید؟
من در مرکز گیلان گوینده خبر ساعت پنج تلویزیون بودم. در تهران هم چند برنامه تلویزیونی اجرا کردم. البته مجری برنامه ۱۲ ساعته جشنواره تلویزیونی سیما هم بودم. در حقیقت من رادیو را انتخاب کردم و رادیو هم مرا برگزید. این عشق و عاشقی دوطرفه است. حرمت و نجیب بودن رادیو با هیچ رسانهای قابل قیاس نیست. من اشتیاق نام و تصویر ندارم و این وسوسه را در خودم از بین بردهام.
فکر کنم در رادیو راحتتر میشود ستاره و ماندگار شد. این در حالی است که در تلویزیون اگر مجری ستاره شود.
در رادیو برای اینکه ستاره شوید و باقی بمانید حداقل ۳۰ سالی زمان نیاز دارید تا مخاطب با صدای شما آشنا و خاطرهدار شود. همین زمان در تلویزیون به یک فصل و یا یک سال تقلیل پیدا میکند در رادیو هم اگر زیاد شنیده شوید، اما صاحب یک شخصیت رادیویی نشوید بعد از ۵۰ سال کار در رادیو هم شناخته نخواهید شد. در تلویزیون چون مخاطب با تصویر، رنگ، لباس و دکور روبهرو است و ذائقهاش به سرعت تغییر میکند، مجری را خیلی زود از یاد میبرد. به همین دلیل ستاره شدن مجری در تلویزیون عمر کوتاهی دارد چون ذات رسانه تصویری این است. نه اینکه کسی بخواهد از ستاره شدن کسی یا برنامهای در تلویزیون جلوگیری کند. تصویر زود فراموش میشود اما صدا میماند و از طریق گوش در جان و دل تهنشین میشود.
برخی بر این باورند وقتی یک مجری یا گوینده در رادیو معروف میشود، میتواند از شهرت استفادههای خاصی بکند. شاید به همین دلیل کمتر میدان به مجریان و گویندگان داده میشود.
هر کسی اگر بخواهد در رادیو و تلویزیون از طریق اجرا و مجریگری به شهرت برسد، امکان دارد ولی شخصیت ذاتی یک گوینده، به او اجازه چنین استفادهای را نمیدهد به همین دلیل گوینده همیشه ماندگار است.
شما با ستارهسازی موافق هستید؟
من با ستارهسازی مخالف نیستم، با ستارهسازیهای کاذب مخالفم. با کارمندانی مخالفم که جای مجریان و گویندگان صاحب سبک را تنگ میکنند هم آبروی خود را میبرند و هم آبروی سازمان را. به نظرم باید برای این موضوع فکر اساسی کرد.
شما در اجرا چه اصولی را رعایت میکنید؟
من سعی میکنم در اجرا خودم باشم. و فیلم بازی نکنم. فاصله بین مجری و گوینده را همیشه حفظ میکنم. صداسازی و ادا درآوردن هم بلد نیستم و همیشه خودم هستم.
آیا سبک خاصی در گویندگی دارید؟
به هر حال تلاش کردهام بعد از ۲۷ سال تجربه در رادیو صاحب سبک خودم باشم و در این زمینه هم ادعایی ندارم برایم مهم است که مخاطبان و شنوندگان برنامههای من چه دیدگاهی نسبت به کارهایم دارند.
آیا جزو مجریانی هستید که حقالزحمه میلیونی میگیرند؟
البته کار حرفهای و تجربه ۲۷ ساله را با دستمزدهای میلیونی نمیتوان سنجید. فقط این را بگویم که ارزان نیستم و هر جایی نه خودم را نشان میدهم و نه صدایم را پخش میکنم.
آیا منبع یا مرجع مشخصی برای گویندگی و اجرا در ایران داریم؟
خیر، اگر هم باشد من اطلاع خاصی از این مرجع ندارم.
حسرت اجرای کدام برنامه را در رسانه دارید؟
برنامه مناظره و گفتوگوی زنده با مسوولان فرهنگی کشور.
مردم بیشتر شما را با چه عنوانی میشناسند؟
مهران دوستی، صدای مخملین و خاطرهانگیز مردم ایران.
یک گوینده چه سهمی در زنده نگه داشتن رادیو دارد؟
نقش عمدهای دارد. گوینده با نوع بیان خود، کلام را در رادیو زنده نگاه میدارد. اگر گوینده در رادیو نباشد در حقیقت صدا در رادیو وجود ندارد، البته نمایش و موسیقی هم رادیو را همیشه تازه و زنده نگاه میدارد.
مخاطب چطور حس واقعی یک گوینده را حین اجرای برنامه تشخیص میدهد؟
با صداقت و حس بیان یک گوینده، مخاطب احساس میکند که گوینده همزبان و همدل با اوست در حقیقت حس و بیان یک گوینده احساس و عاطفه مخاطب را زنده میکند.
چه دلایلی باعث میشود اجرایتان در هر کدام از برنامهها متفاوت باشد؟
خودم و لحن صدایم را متناسب با فضای یک برنامه هماهنگ میکنم و سعی میکنم همیشه در کنار حرف زدن جایگاه گویندگیام را حفظ کنم.
در حین اجرا تا چه اندازه بداههپردازی میکنید؟
در برنامههای زنده و مجری محور سعی میکنم که بداههپردازی کنم البته این کار را در حد لازم و نه به شکل افراط و تفریط انجام میدهم.
نظر شما درباره صداهای جوان و گویندگان جدید و توانایی آنها چیست؟
مشکل فقط جوان بودن صدا نیست صدای خوب ۵۰ درصد کار است و ۵۰ درصد دیگر تکنیک استفاده از صداست. صداها و اجراهای خوبی خواهیم داشت اگر دوستان جوان بدانند که موفقیت در این کار نیاز به زمان و صبوری دارد و ادا درآوردن و تقلید صدای دیگران هیچ فایدهای برایشان نخواهد داشت و در آیندهای نزدیک رسانه آنها را پس خواهد زد.
پس درباره علاقه جوانان به بحث اجرا و گویندگی و هدایت صحیح آنها در رادیو چه باید کرد؟
اعتقاد من این است که باید دانشکده تربیت گوینده و مجری تاسیس کنیم و دو یا سه سال با استعدادهای جوان به شکل تئوری و عملی کار کنیم و پس از امتحانات متعدد عملی آنها را پشت میکروفن و دوربین بفرستیم. باید در طول تحصیل در دانشکده صدا آنها را با موسیقی، کتاب، سینما و جامعه آشنا کنیم تا آمادگی لازم را در زمینههای مختلف هنری کسب کنند به نظرم دانشکده صدا تنهاترین راه است.
در حال حاضر شما برنامه کافه رادیو شبکه جوان را اجرا میکنید، چه دلایلی باعث شده برنامه کافه رادیو که در ساعات نه چندان مناسب پخش میشود، اما پرشنونده باشد؟
دلیل عمده آن کار تیمی گروه کافه رادیو است. البته حمایتهای بیدریغ معاون صدا، مدیر شبکه جوان و مدیرگروه فرهنگ و جوان شبکه رادیویی جوان را نباید نادیده گرفت. اتاق فکری که پشت این برنامه وجود دارد بسیار تاثیرگذار است. کافه رادیو یک کار گروهی است که شلیک آخر را من انجام میدهم. همین که شعار نمیدهیم و در این برنامه اوقات خاطرهانگیزی برای مخاطبان فراهم میکنیم کافی است تا مردم هم به این برنامه لطف داشته باشند و من همین جا به طور ویژه از همه آنها تشکر میکنم.
منبع : جام جم
نظرات
بدون نظر