گیلانیان
پنج شنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۲ Thursday, 30 March , 2023
آگوست 12, 2011 کد خبر : 2286 دسته‌بندی نشده

به بهانه نزدیک شدن شبهای قدر و دردسر مذهبیون برای برافراشتن بیرق خدا :

هیچکس همراه نیست ، تنهای اول !

هیچکس همراه نیست ، تنهای اول !

گیلانبان : این بوی قرمه سبزی مدام کله ام را نوازش می دهد. آخر یکی نیست بگوید پدرجان آبت نیست نانت نیست این نوشتنهایت چیست؟ تو هم به سیاق مابقی دوستان که فیض عافیت به جان دریده اند و در وسط دایره تقدیر ایستاده اند بایست و با همه تا آنجا که دامن بدکاره تساهل  راه میدهد تسامح کن  تا خدای ناکرده صاحب پستی رنج از تو  به دل برنگیرد  و گربه ای شاخت نزند.تو که میدانی بزرگان همه در ذیل آرمانهای وعده شده نظام و رهنمودهای حضرت آقا به رتق و فتق امور مشغولند و برای انقلاب جان میدهند آخر این حرفهایت چیست؟ دستم را جلوی صورتم میتکانم تا همچو افکاری که مثل دود سیگار شهروند آزاده ام آزار میدهدم به این ور و آنور درو شود.نه آن که بیاندیشی ما از آن آتشی های سرا پا تعصبیم که در رادیکالیزه ایام سیاهه اوقات پر کرده و برای هرچه بی تفاوت به کل شی کاه و کوه، داد و بیداد میکنیم  اصلا  وابدا ، اما وامانده ایم در این زمانه  والذاریات چرا تورق کتاب قانون برای ما و کذا که پشتمان از انبان زر و زور و تزویر خالی است و در میانه انفاق یارانه ها دلمان به دو زار و سه شاهی ایام خوش است بار عدالت دارد.فلذا الیوم که کلهم در برابر قانون یکسانیم و مابین مکتب ایرانی و مذهب اسلامی دست و پا میزنیم این بد روالی شده که هرکس دستش به شاه کسان میرسد و در وادی دیوان دیوانه بازی در می آورد در آن اوج وقاهت موج بگیرد و ما که در این فرش سراسر ماشینی دستمان به دهنمان هم نمی رسد ترنج بگیریم و ختنج و چه خوش فرمود آن مرد نکونام که نمیرد هرگز : قاضی از شیرنی ایام دندانش کند  شده  است و رعیت از ترشی.

بهاران به هنگامه درآمدن صدای جوجه گنجشککان و پرگرفتن نحیف کبوتران که درختان پرمیکشند تا آسمان و گلان غنچه میدهند تا رنگین کمان در میانه تعطیلات نوروز که فیروز عمو بوق میزند و ننه سرما لحاف برمیچیند دلمان برای مادر پهلوشکسته مان تپید و هنوز نرسیده به فیض فاطمیه فکری به ذهنمان رسید که خدمتی دهیم و در نشر ارزشهای علوی کمری خم کنیم و از برای ترویج فرهنگ اسلامی و دستیابی به مکتب ایرانی در همین میدان سبزه میدان شهرمان که میعادگاه عزیز بازنشستگان و جدید زناشویان است دست به دست هم داده و نمایشگاهی برافشانیم تا نسل نمیدانم چندم انقلاب که دیده اش پر است از عشوه های خاله شادونه و بپر بپرهای عمو پورنگ و ایضا موزون حرکات دارو دسته عمو قناد کمی از جمهوری اسلامی در وادی جمهوریت و اسلامیت، اسلامش را ببیند و ما در وادی ادای دین به خمینی کبیر استخوانی سبک کنیم و من بعد که از کنار عکش شهید با همین سایپا صدو سی و چندمان رد میشویم از سر خریت مادی بوقی زده و سینه  را سپر کرده و فریاد برآریم :  شهید آسوده بخواب که ما بیداریم.الغرض آن روز به نیت هیچ و فقط کسب اجاز از محضر شهرداریون که سلطانشان از نیکان و مومنان است و ما معهذا خدمتشان ارادت ویژه داریم صبح کله سحر ،دمدمای خروس خان به سیاق رجایی ها و بهشتی ها با دلی آرام و قلبی مطمئن کسب وقت نموده و خواستار دیدار کفیل شهر شدیم تا از او بخواهیم  رخصتی داده و ما با این عظمت و کوکب و جلالت و همچنین صداقت و سیادت ۱۰۰ متر از آن میدان عظیم ، سرسبز و بلا تکلیف افتاده(سبزه میدان ) را جهت عزای حضرت زهرا و برپایی نمایشگاه از مدینه تا همین خراب شده، آباد نموده تا کم کمک مشتی جوان و عده ای عوام و برخی خواص فیض فاطمیه برند و در این غوغای بی فرهنگی به فرهنگ عمومی شهر نیز خدمتی نموده باشیم.قرارمان پارک محتشم و در میانه انبوهی از درختان و نگاه کنجکاوانه بچه گنجشککان که با چشمهای قلمبه شده ما را سر صبح و در اوج تعطیلات حاجی فیروزی می پاییدند گذاشته شد و آن بزرگ پس از اندکی تاخیر به ارض موعود رسید و پس از چاشتی سلام و علیک و ماچ و بوس و تبریک اوقات عزتمان نمود و با بزرگواری برآمده از سبقه نیک و مناعت طبع سرشار که در حوض کوثر صیقل اهل بیت یافته بود موافقت را اعلام و ما را به دست آن مسئول سازمان سراسر فرهنگ و ورزش از ستون نموداری شهرداری سپرد که هرچه از دستشان بیاید برایمان کنند تا باشد خدا راضی و ما رستگار شویم.پس از مفارغت سلطان و رسیدن به دفتر آن مسئول و عرض ادب و سلام و مضافا مصافحه و اطناب کلام با آن عزیز که سالها در ورای روضه ابا عبدالله ، سلام و علیکمان برقرار بود  پشت یک میز نشسته و پس از فرو فرستادن چای به خندق بلا و تعارف به تناول آن جمیع شیرینی جات  و تنقلات جویای امورمان شد که سیدا چه میخواهی و کارت در کجای این قرطاس بازی اداری گیر نموده است؟

ما هم پس از سلام و درود به روح پاک شهدا و امام شهدا و همچنین سلام به محضر مقام معظم رهبری  و آرزوی توفیق برای دولت خدمتگزار و درخواست طول عمر برای تمامی مسئولین نظام از صدر تا ذیل و از چپ تا راست و همین وسط خودمان عرضه داشتیم هیچ فقط پیرو فرمایشات حاج آقا (یعنی همان سلطان شهرداریون ) رخصت بهره مندی از فقط ۱۰۰ متر  از آن میدان عظیم ، سرسبز و بلا تکلیف افتاده(سبزه میدان ) را جهت  ادای عزای حضرت زهرا و برپایی نمایشگاهی برای معرفی فضایل و معارف آن بانوی یگانه می خواهیم تا انشاا… خدا و رسول یگانه اش از ما راضی گردند.در این مملکت سر ریز از نفت که برای اعتلای فرهنگ و هنر  به هر خواننده و فتانه ای بدون نگاه به وجنات وسبقات و فقط برای رضای خدا و   محبوببت نزد خلقش مجوز می دهند و  ایضا کسی هم جویا نمیشود که بار فرهنگ را در مراسم فرش قرمز ، باشترش می برند یا خیر؟  ناگاه آن مسئول عزیز انگشت اشاره را بالا آورد و پرسید شما و هیئتتان عضو کدام جناح هیاتی هستید؟شورای هیئتهای مذهبی و یا مجمع هیئتهای مذهبی؟ سرم میخارید انگار شاخ و برگ بر سرم می رویید باورم نمیشد که کار برای خدا هم چپ و راست دارد و ماهم که آمده ایم برای مذهب به سینه بزنیم میبایست تاوان بازیهای سیاسی را بدهیم. عقربه های ساعت برای رسیدن به ده دقیقه به ده به دنبال هم می دویدند و آن مسئول به خیال خویش با سئوالات و پرسش هایش  ما را بپیچاند اما نمیدانست که ما خود ته راه را خوانده ایم و بی خیال همه چیز شده ایم.ازدر که بیرون زدم واماندگی تویوتای کمری در مقابل دخترک خیابانی که برای دو سه هزار تومن خود را میفروخت نظرم را جلب کرد. با غمی اندوه از خرابی اوضاع سوار سایپا صدو سی و چندمان  شدم صدای رادیو معارف بلند بود . دخترک داشت سوار میشد کانال را عوض کردم صدای محمود کبیر می آمد االهم عجل لولیک الفرح و العافیه و النصر…، تویوتای کمری به سرعت خیابان شهدا را دور زد و رفت .از آنچه که بر ما میگذشت با خدای خویش به سخن شدم:هیچکس همراه نیست تنهای اول

اخبار مرتبط

نظرات

 

*

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

تولیدکنندگان استان در صف اول قطع برق؛

کریم خرسندی مژدهی

باز هم برق سه فاز “صنایع گیلان” را گرفت!

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی

مدیر مسئول روزنامه کیهان نوشت:

برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی