گیلانیان : توسعه درونزا از مفاهیم اساسی علم اقتصاد توسعه است. تعریف ساده و جامع این کلیدواژه این است که در جامعه در مسیر توسعه، عوامل توسعه ریشه در خاک و فرهنگ و تاریخ آن جامعه داشته باشند و صرفاً وارداتی نباشند.
اساسی ترین عامل توسعه؛ عوامل تولید است. عامل های تولید درونزا،تولید ملی را سبب می شوند؛ تولیدی که از فکر و اندیشه ی نیروهای خلاق یک سرزمین نشئت می گیرد و با سرمایه ی متعلق به آن سرزمین پا می گیرد و در خاک آن سرزمین نشو می یابد.
این تعریف نه یک تعریف علمی بلکه تعریفی است مبتنی بر نیاز جامعه امروز سرزمینم که در فشار تحریم های بیرونی و داخلی به ارکان تولید ملی اش آسیب ها خورده است.
در دنیای امروز محدود کردن عامل خلاقه و صاحب سرمایه و خاک دیگر تعریف گذشته را ندارد و براحتی دیده می شود که یک برنامه نویس هندی با سرمایه ی متعلق به یک دولت عربی در آمریکا کار می کند و ایده اش را صنعتی می کند؛ یعنی به محصولی با عرضه بالا تبدیل می کند. اما در ایران امروز که حصاری از تحریم های خارجی بدور خود می بیند و صد البته بدتر از آن خود را در چنبره اقتصادی دولتی که متکی به خام فروشی سرمایه های زیر پای خود است می یابد، نمی تواند در رویای زندگی در عصر دهکده جهانی اوقات به روزمرگی گذراند.
همیشه از خود پرسیده ام که چرا در ایران با اینکه حجم بالایی از ثبت اختراع و تولید علمی گزارش می شود و از ضریب بالای هوشی و نیروی جوان آن صحبت به میان است ، ایده ها به طرح های صنعتی بزرگ و کوچک تبدیل نمی شوند؟
پاسخ را می توان آنجا جست که برای تولید باثبات مهمترین عامل نه در هوش و اختراع و انکشاف بلکه در ثبات سرمایه ملی و خصوصی و جهت دادن سرمایه به سمت تولید است. همگی بسیار از زبان صاحبان حرف و مخترعین شنیده ایم که آنچه برای تولید محصولشان نیاز دارند نقدینگی است. اگر سری به پارک های علم و فناوری بزنید افرادی با سطح علمی بالا را می بنید که چندین سال است در پی یک سرمایه گذار خصوصی یا دولتی یا بانکی هستند که طرح شان را فاینانس کند که اغلب در این راه سرخورده می شوند و البته هستند کسانیکه به مقصودشان می رسند و محصول شان را به تولید انبوه می رسانند.
این تولید انبوه اگر پا بگیرد بشدت درونزاست و بسیار سبب خیر است؛ از اینرو که صاحب اندیشه ای که در همین خاک نمو کرده با سرمایه داخلی محصولاتی را در حد صادرات آماده می کند و سبب ایجاد اشتغال در داخل است. ((added value می شود و این همان مفهوم ارزش افزوده.
آنچه در این مقاله مایل به تاکید آنم استفاده هرچند اجباری از شرایط تحریمی به نفع توسعه ملی درونزاست. ابتدا باید دو نکته را بیان کنم :
اول اینکه شرایط تحریمی علی الدوام و فرسایشی برای ایران نه ممکن است و نه حتی با هر اصلاحات اقتصادی سبب خیر می گردد. زیرا دنیای امروز اقتصاد جزیره ای را پس می زند و تلاش دولت ها سابقاً برای عضویت در گات و امروزه برای عضویت در سازمان تجارت جهانی بمنظور مشارکت در توسعه جهانی و منتفع شدن از این اشتراک است. ادامه طولانی مدت حصرها برای تحریم کنندگان دردسرساز خواهد شد زیرا ایران نه تنها صادرکننده بزرگ نفت است بلکه بازار بزرگ 80 ملیون نفره ای است که از دست رفتنش برای اقتصادهایی چون آلمان و فرانسه بسیار تبعات خواهد داشت و از این طرف هم باید مقامات سیاسی ایران در رفع حصرها بکوشند.
نکته دوم اینکه توسعه ، بستری نامحسوس نیاز دارد؛ مانند وجود فرهنگ کار و پس انداز . ریشه کردن این فرهنگ و سایر بسترهای نامحسوس توسعه نیاز به ثبات و امنیت اجتماعی، سیاسی، مالی دارد. شکاف تاریخی میان دولت و ملت در ایران از زمینه های بی ثباتی سرمایه و فرار و مضمحل شدن و منحرف شدن سرمایه مادی و انسانی بوده است.
آنچه در توسعه ی درونزا در شرایط تحریمی و غیرتحریمی حیاتی است ایجاد پیوند ناگسستنی میان کار و سرمایه است. اگر شرایط تحریمی که لاجرم روز به روز نگاهمان را به داخل خواهد کرد کمک کند تا شرایط پیوند کار و سرمایه در ایران پا بگیرد سبب بزرگترین جهش اقتصادی در آینده خواهد شد.
بدون احساس اعتماد ملی توسعه درونزای ملی در شرایط تحریمی ممکن نیست. زیرا در شرایط تحریمی احساس عدم اطمینان به آینده در مردم تقویت خواهد شد. عدم اعتماد به ثبات پول ملی ، نگرانی از کمبود ارزاق و دارو ، نا روشن بودن آینده و... احساس های قوی است که دولت باید جدی شان بگیرد زیرا این احساسات منفی سبب تقویت بی ثباتی اجتماعی می شود که کمترین اثرش را در ایجاد حباب های بزرگ در بازار مسکن و خودرو و ارز و طلا نشان می دهد و اثرات دهشتناکش در شورش های اجتماعی و بی ثباتی شدید سیاسی تداعی می کند .
بی ثباتی و عدم اعتماد ملی و افزایش شکاف دولت و ملت سبب گریز سرمایه از چسبیدن به کار و تولید و رفتنش بسمتی است که دهه هاست اغلب به آن سمت متمایل است. یعنی بازارهای تجاری؛ که اثراتش را در گرانی شدید مسکن دیدیم و امروز در گرانی ارز و طلا می بینیم و وجود رکود تورمی شدیدی که در اقتصاد ملی شاهدیم.
از یکسو گرانی حاصل از نقدینگی بی سابقه ، حاصل مدیریت بسیار بد منابع ارزی سال های اخیر و جو روانی سنگین حاصل از تحریم ها و کاهش ارزش پول ملی حاصل از سیاست های غلط دولت را داریم و از دیگر سو کاهش سطح تولید ملی و کاهش میزان ذخیره ارزی. دولتی داریم که در این سال های گرانی نفت چند صد میلیارد دلار را نه در راه افزایش تولید ملی بلکه سوار بر ارابه پرخرج و برج سیاست خرج افزایش دامنه قدرتش کرده است.
دولت ایران بدلیل عدم شفافیت و در اختیار داشتن پول حاصل از خام فروشی نفت، دولتی است رانتی و خود این دولت مسبب تحریم داخلی تولید ملی است. زیرا در تعاریف مدرن دولت گفته می شود که دولت باید کوچک و چابک و شفاف باشد و اقدام به تصدی گری در اقتصاد نکند و برای هزینه های خود متکی به مالیات های عمومی باشد. دولت متکی به مالیات پاسخگو خواهد بود در حالیکه دولتی مانند دولت ایران که متکی به مالیات عمومی نیست و مالک نفت است، نه متکی به مردم بلکه متکی به رانت نفت است و این دولت حتی ناخواسته به دولتی خودکامه تبدیل می شود که به میل خود می تواند به طبقات اجتماعی ضرر یا نفع برساند و این نفع و ضرر رسانی از الگویی سرخود و غیرپاسخگو پیروی می کند.
دولت رانتیر سبب اصلی ناروشن بودن آینده اقتصادی است زیرا بالقوه می تواند با تصمیماتی آنی و یا سیاسی به جریان طبیعی اقتصاد آسیب وارد کند. از اینرو است که جریان اصلی مولد در ایران همیشه از دولت و وجود تحریم داخلی گله مند بوده است. اما آنچه بالاجبار از تحریمها حاصل می شود کم شدن رانت حاصل دلارهای نفتی است.
اینجاست که باید چابک بود و مانع اصلی جهش ایران با وجود پتانسیل سرشار توسعه را رفع کرد. در این دوران تحریمی و زیر فشار است که باید کار بزرگ را انجام داد. در این مسیر باید موانع پیوند کار وسرمایه برداشته شوند. راهکارهای مطالعه شده ای چون مقررات زدایی، افزایش تعرفه ی کالاهای غیرضرور ، کاهش هزینه تولید از طریق پرداخت یارانه هایی مدت دار و موقت به تولید، کاهش تدریجی پرداخت عمومی یارانه ها و هدفمند کردن واقعی یارانه ها، کار فرهنگی دامنه دار و عینی و تشویق به تولید و مصرف داخلی و تقویت فرهنگ کار و پس انداز، حفظ صنایع موجود، کاهش هزینه های دولت، کوچک سازی واقعی و شفاف کردن و پاسخگو کردن دولت، اعتماد عملی به مردم، بهبود استانداردهای اجتماعی و سیاسی و...
لازمه رخداد اصلاحات مذکور کاهش شکاف ارکان حاکمیت با یکدیگر و کاهش شکاف حاکمیت و مردم است. ایجاد حس وفاق و اعتماد ملی و افزایش اتکاء به سرمایه انسانی و مادی ایرانیان می تواند سبب اصلاحات شکلی و ماهیتی اقتصاد و حتی فرهنگ کشور شود.
اما ، ما فرد فرد مردم ایران زمین باید با کار بیشتر و مصرف کمتر و استفاده از محصولات داخلی در مسیر توسعه و پیشرفت مشارکت کنیم.