Wednesday، 04 December 2024 | چهارشنبه، 14 آذر 1403
1 2

گیلانیان : یادش بخیر! سال گذشته در همین فصل بود که به اتفاق استاد و چند نفر از دوستان برای کنسرت آماده می شدیم. در آموزشگاه هنرمند عزیز سامان احتشامی مشغول تمرین بودیم. در یکی از قسمت ها ژاله صادقیان تاب نیاورد و نتوانست شعر را تا پایان دکلمه کند و در حضور استاد گریست. گویا حس کرده بود این اجراهای آخر است.

امیرحسین رضا با بغض ساز می زد و اشک های سامان هم آرام آرام روی کلاویه های پیانو می چکید و من نگران به سر بردن برنامه بودم. استاد خرم رو کرد به بچه ها و گفت: خیلی خوب آقاجان بس است دیگر! می خواهیم تمرین کنیم. روی قطعات تمرکز داشته باشید، چون زمان زیادی برای آماده شدن نداریم. اعضای گروه قطعات را یکی پس از دیگری می نواختند و در دلشان می گریستند، بی آن که بدانند چرا... حالا فکر می کنم شاید همه ما در اعماق وجودمان حس می کردیم که این اجرا، اجرای آخر است. هنوز هم پنجه اش شیرین بود. هنوز هم از خاطرات استادش ابوالحسن خان صبا می گفت، برای همه استادان موسیقی احترام خاصی قائل بود و نام همه را با احترام می برد. همکاری با استاد آنقدر شیرین بود که هیچ یک از ما فراموش نکنیم و بغض آن روز هنوز هم در دل هایمان زنده است. این روزها مدام با خودم تکرار می کنم: «خرم» آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.... چون استاد یکی از ماندگارترین نغمه های زندگی ما برای همیشه خواهد بود. حسن آزاده فر - نوازنده و مدرس سازهای زهی

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان