اختصاصی گیلانیان : برکت، واژه ای است که در زبان محاوره ی ما ایرانیان ـ به خصوص در مسایل مالی و رفتاری ـ کاربرد فراوانی دارد و هنوز بسیاری از مردمی که با مطالعات دینی، مسجد، منبر و مجالس مذهبی سروکار دارند، به این کلمه، معتقد می باشند.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در ابتدای خطبه شعبانیه که قبل از ماه رمضان برای مسلمانان مدینه ایراد کرده بود، یکی از صفات این ماه مبارک را برخورداری از «برکت» اعلام کرده و فرمود :
« أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُاللَّهِ ، بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ / ای مردم! ، ماه خدا، با برکت و رحمت و آمرزش، به سوی شما رو کرده است».
برکت در فرهنگ ما
برکت در فرهنگ اسلام و ایران، از جایگاه والایی برخوردار است. مردم مسلمان از گذشته، به دلیل آشنایی و همنشینی روزمره با قرآن کریم، با کاربرد وسیع این واژه، آشنایی داشتند.
تا همین چند سال پیش، هرگاه می خواستند دانش آموز، دانشجو و طلبه موفق یا فرد سخت کوشی را تشویق کنند یا از چیزی یا کسی تعریف نمایند، از کلماتی همچون «بارک الله» و «تبارک الله» استفاده می نمودند.
گفتن «تبریک» به افراد، به مناسبت هایی زیر نیز از همین ماده است:
اعیاد مذهبی و ملی، عروسی، تولد نوزاد، خریدن خانه، مغازه و ماشین، توفیق تشرف به حج واجب، موفقیت های تحصیلی و شغلی، و... نیز از همین ماده است.
برکت در قرآن
کلمه «برکت» در قرآن کریم، حدود ده مرتبه به شکل واژه ی «تبارک الله» به کار رفته است تا نشان دهد که پروردگار متعال، سرچشمه ی هر نوع برکت و افزونی است. برکت از ماده « ب ـ رـ ک » گرفته شده و به معنای «فایده ی ثابت و ماندگار یک مطلب» است.
راغب اصفهانی در کتاب « مفردات »، برکت را به معنای ثبوت خیر خدایی در یک چیز می داند. به محل جمع شدن آب در یک چاله نیز « برکه » می گویند. زیرا آبی که مایه همه ی برکات به شمار می رود، در آن ثابت مانده است.
مال با برکت
اینک می توان همین تعریف در مورد سایر چیزها ـ مثل مال و ثروت، عمر و... ـ سرایت داد.
به عنوان نمونه، مالی با برکت تلقی می شود که در مرحله اول، از راه حلال به دست آمده، و در مرحله دوم، با وجود اندک بودن، موجب پدید آمدن آثار مفید و سازنده ای باشد که تا مدت ها باقی می ماند و به زودی نابود نمی شود. در طرف مقابل، مال بی برکت، مالی است که در مرحله نخست، از مسیر حرام به دست آمده، و در دومین گام، هر قدر هم که زیاد باشد، دوام و ثبوتی نداشته و منشا آثار مثبت و ماندگاری نخواهد بود.
معنای تبریک
بر این اساس، وقتی به شخص دیگری، به خاطر موفقیت در کاری و...، تبریک می گوییم، در حقیقت این پیام را به وی می دهیم که امیدواریم اندیشه، کار، شغل و پیشه ی او، پربرکت و مفید به حال خودش و جامعه باشد.
برکت و زیادی
یکی دیگر از معانی برکت، زیادی است، اما هر زیادی، برکت به شمار نمی آید، و منظور از «زیادی» زیادی و افزایش در کیفیت است نه کمیت. اگر به پیرامون خود بنگرید، توانگران زیادی را در جامعه می بینید که از دارایی و امکانات عظیمی برخوردارند، اما چون تمکن مالی آن ها، خیر و فایده ای برای نیازمندان ندارد، بی برکت است.
واژه برکت در قرآن
بیان شد که این کلمه ده بار در قرآن آمده است. اکنون به مواردی در این باره، اشاره می شود:
الف ـ پیامبر خدا، برکت است.
آیه 31 سوره مریم: «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْت/ » ، آیه 107 سوره انبیاء: « وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَه یً لِلْعالَمین».
ب ـ قرآن، برکت است.
آیه 50 سوره انبیاء: «وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَک/ انبیاء/» ، آیه 92 سوره انعام: « وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک»
ت ـ شب قدر، با برکت است.
آیه 3 سوره دخان: «فی لَیْلَه یٍ مُبارَکَه ی» ، آیه 1 سوره قدر: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَه یِ الْقَدْرِ» ، آیه 3 سوره دخان: «أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَه یٍ مُبارَکَه ی».
ث ـ حضرت زهرا(س)، بانوی با برکت است.
آیه 1 سوره کوثر: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر». کوثر یعنی خیر کثیر و فراوان، مبارک، زیاد. کلمه «شجره ی مبارکه» نیز در قرآن آمده است.
ج ـ گاهی سخن، با برکت است.
در باره سخن بابرکت، می توان از مثال هایی استفاده کرد:
1ـ برادرهای یوسف می خواستند او را بکشند. یکی از این برادرها گفت: او را نکشید ولی در چاه بیاندازید. این سخن، با برکت بود. با این نهی از منکری که او انجام داد، آن ها از کشتن یوسف، منصرف شدند و او را در چاه انداختند. سال ها بعد، یوسف توانست جامعه مصر را از مرگ و قحطی نجات دهد.
2ـ فرعون در ساحل رود نیل قدم می زد. ناگاه دید که جعبه ای روی آب می رود. دستور داد آن را به ساحل آوردند و درب جعبه را باز کردند و نوزادی را در آن یافتند. همان نوزادی که اسمش «موسی» بود.
فرعون تصمیم گرفت او را بکشد، اما خانمش گفت: « او را نکشید» . این خانم ، یک نهی از منکر کرد و موجب شد که فرعون، موسی را نکشد. سال ها بعد، موسی(ع) بنی اسرائیل را نجات داد. پس بانوی بزرگواری ، با سخنی کوتاه، جان یک نفر را نجات داد، و این یک نفر، یک امت را نجات داد. چنین حرف زدنی، با برکت است.
ح ـ تلاوت قرآن، با برکت است.
گاهی اوقات، انسان همه قرآن را هم می خواند، اما چیزی به دست نمی آورد، ولی ممکن است با شنیدن یک آیه، متحول شود.
در تاریخ آمده که دزدی ـ به نام فضیل عیاض ـ داشت از دیوار خانه ی کسی بالا می رفت تا سرقت کند، ناگهان دید یک نفر در خانه نشسته و این آیه را می خواند. «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم/ یعنی: وقت آن نشده تبهکاران، از به خود آمده و توبه کنند؟/ حدید ـ آیه 16».
دزد به خودش گفت: «خدا دارد به تو می گوید آیا وقتش نشده که برگردی؟، یک عمر است که دزد هستی. دیگر کافی است». از نردبان پایین آمد، توبه کرد و به فردی عابد و زاهد، تبدیل شد.
اینک ده ها هزار پایان نامه ی دکترا و فوق لیسانس در دانشگاه ها، موجود است و خاک می خورد، بدون این که چنین فعالیت هایی کاربرد مفیدی داشته باشد، چون فقط برای گرفتن مدرک تحصیلی، تهیه شده اند.
اما در طرف مقابل، « دعای کمیل » را می بینیم که چند صفحه ی مختصر است، ولی قرن ها است که میلیون ها آدم آن را تلاوت کرده و به وسیله همان کلمات شریف، با خداوند مناجات می کنند.
این دعا، بابرکت است چون از میلیون ها «پایان نامه» بایگانی شده، برای هدایت مردم، بیشتر اثر داشته و دارد. جناب کمیل بن زیاد، هرچه را که حضرت علی(ع) فرمود، بدون کم و زیاد، نقل کرد و با اخلاص کامل، به مردم انتقال داد.
خ ـ مال با برکت.
مالی ارزش دارد که با برکت باشد. شخصی ممکن است هشتاد سال عمر از خدا گرفته باشد، اما تا کنون هیچ کار خیری از او دیده نشده است.
شما می توانید در اطراف خودتان برخی توانگران را مشاهده کنید که ظاهرا ادعای مسلمانی دارند، ولی حتی یک بار به زیارت خانه خدا و مدینه منوره، مشرف نشده اند. در حالی که همین فرد اگر بخش بسیار اندکی از دارایی خود را خرج می کرد، می توانست چند بار به سفر حج برود، اما چنین نکرد. این رفتار نشان می دهد که او به اندازه ی چند میلیون تومان پول، به پیامبرش اعتقاد ندارد. اگر هم ادعا کند که اعتقاد دارد، مرد عمل نیست و توفیق از او سلب شده است.
اصولا برکت، به «داشتن» نیست. افرادی هستند یک «منبع کوچک پلاستیکی یا فلزی» کنار خیابان می گذارند و هر صبح و عصر آن را از آب پر می کنند تا در طول روز، دهها نفر به وسیله ی آن، تشنگی خود را فروبنشانند، اما کسانی هم هستند که گرانقیمت ترین ظروف را در خانه دارند، ولی یک لیوان آب سرد به دست یک آدم تشنه نمی دهند.
د ـ عمر با برکت.
اصحاب حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا ، طی چند ساعت، فداکاری شگفت انگیزی کردند و نامشان برای همیشه در تاریخ، ثبت گردید. آیا بابرکت تر از این عمرها، یافت می شود؟
ذ ـ شیر با برکت.
در طول تاریخ ، زنان بسیاری به فرزندانشان شیر داده اند. اما یک زن چادرنشین به نام «حلیمه سعدیه» به شهر مکه می آید و نوزادی به اسم محمد(ص) را شیر می دهد و چند سال بعد، او به پیامبری می رسد و بعد از گذشت قرن ها تا روز قیامت، آیین پاک و الهی او، میلیون ها نفر را از گمراهی نجات می دهد. این شیر، برکت دارد.
ر ـ سرزمین با برکت.
عرفات، سرزمین با برکت است. هرکس که به مکه رفته و شب عید قربان در صحرای عرفات بماند، غروب که شد تمام گناهانش بخشیده می شود. حتی باید یقین داشته باشد که خدا او را می آمرزد و هرگونه شک و تردیدی در این زمینه ممنوع است. مگر این که «حق الناس» بر عهده داشته و بدهکار مردم باشد. پس این زمین، برکت دارد. همانند مهر نمازی که از خاک مقدس کربلای امام حسین(ع)، درست شده و موجب قبولی نماز می گردد.
ز ـ سفر با برکت.
قرن ها پیش، چند تاجرشیرازی به تانزانیا و زنگبار در قاره آفریقا رفتند. این سفر موجب شد که ساکنان آنجا با اسلام آشنا شوند و اکنون اسلام آن ها، مدیون تجار شیراز است. در همان زمان ها، جمعی از بازگانان قزوین به کشور چین رفتند و اسلام را به آن مناطق بردند. چنین سفرهایی با برکت هستند.
س- فعالیت با برکت.
در سوره کهف، به سه فعالیت، حرکت زیبا و بابرکت اشاره شده است:
1ـ حرکت مکتبی:
اصحاب کهف، چند جوانمرد بودند که وقتی دیدند مردم منطقه شان منحرف هستند، برای این که خودشان آلوده نشده و دین خویش را از دست ندهند، از خیر زندگی و رفاه شهری گذشتند و به بیابان رفته و در غاری ساکن شدند تا مخالفت خود را با فساد جاری در جامعه، اعلام کنند.
2ـ حرکت علمی:
حضرت موسی(ع) یک روز مشغول سخنرانی بود. وسط صحبت، یک نفر بلند شد و گفت: چه کسی باسوادترین فرد روی کره زمین است؟. موسی گفت: من!. اما خداوند به وی فرمان داد تا به «مجمع البحرین» رفته و باسوادتر از خودش را پیدا نماید. موسی، آن قدر راه رفت تا خسته شد. او به همین خاطر گفت: «لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبا/از این سفر زجر کشیدیم/ کهف ـ62»، و سرانجام حضرت خضر(ع) را پیدا کرد که داستانش مفصل است.
3ـ سفر خدماتی:
ذوالقرنین یکی از اولیای خدا بود. وی سه سفر برای «خدمات رسانی» رفت که یکی از آن ها سد سازی بود. داستان سد ذوالقرنین در قرآن آمده است.
ش ـ مباحثه ی با برکت:
زمانی، اکثر جمعیت ایران ـ به جز چند شهر محدود و مشخص مانند: ری، کاشان، قم و سبزوار ـ را پیروان اهل سنت تشکیل می دادند. پادشاهان آن زمان، نیز پیرو مذاهب اهل سنت بودند. یکی از علمای بزرگ شیعه ـ علامه حلی ـ در حضور پادشاه خدابنده ، نیم ساعت با علمای اهل سنت بحث کرد و آنان را شکست داد. آنگاه پادشاه و دربارش، شیعه شده و گفت: «تشیع هم می تواند مذهب رسمی کشور باشد و شما حق دارید تبلیغ کنید».
بر اثر این مباحثه نیم ساعتی بابرکت، ناگهان اوضاع تغییر کرد و در طول چند سال، مردم به تشیع گرایش پیدا کردند و بدنه ی جمعیتی ایران، شیعه شد.
ص ـ تارعنکبوت بابرکت.
یکی از کارهای نظافتی که همیشه باید به طور منظم در منازل و اماکن مختلف انجام شود، گردگیری و پاک سازی آن ها از تارهای عنکبوت است. اما عنکبوتی که روی مسیر ورودی غار ثور، تار تنیده بود، پیغمبر اسلام را از دست دشمنان حفظ کرد. این تار عنکبوت، با برکت بود.
ط ـ پرواز بابرکت.
انسان ها میلیون ها پرواز با هواپیما انجام می دهند و به سفرهای گوناگون می روند. اما پرنده ای به نام «هدهد» پرواز کرد و به یک سفر طولانی رفت و برگشت و با خبری که آورد، موجب شد که یک کشور بزرگ به دست حضرت سلیمان، مسلمان شود.
ظ ـ خانواده ی بابرکت:
حضرت ابوطالب(ع) در دوران کودکی پیامبر اکرم به مراقبت از او پرداخت و آن قدر به برادرزاده اش محبت کرد تا به جایی رسید که دیوار کعبه برای زایمان خانمش ـ فاطمه بنت اسد ـ شکافته شد و خداوند فرزندی مانند علی بن ابیطالب(ع) و جعفر طیار به وی عنایت فرمود و او با تمام آن ها، به پیامبر ایمان آورد و تا آخرین لحظه زندگی، به یاری اسلام شتافت. اما گاهی خانواده ها، نحس هستند. مانند ابولهب و خانمش که سوره « مسد » در مذمت آن ها نازل گردید. در حالی هر دو نفر یاد شده ، عموهای پیامبر بودند، اما یکی با برکت، و دیگری بی برکت بود.
ف ـ وجود بابرکت.
یکی از وجودهای بابرکت، حضرت «عبدالعظیم حسنی» در شهر ری است. وی از اصحاب امام هادی(ع) می باشد. او چنان کاری می کند که به او گفته می شود: «انت ولینا حقاً/ تو ولیّ و دوست واقعی ما هستی». زیارت همین حضرت عبدالعظیم، ثواب زیارت کربلا را دارد. واقعا یک شخص، چقدر می تواند وجودش، قبرش و زیارتش این قدر بابرکت باشد؟
حضرت فاطمه معصومه(س)، یکی دیگر از وجودهای با برکت است. دختر جوانی که هنوز ازدواج نکرده، از مدینه هجرت می کند و به ایران می آید تا به دیدار برادرش امام رضا(ع) برود. ایشان در قم از دنیا می رود و به برکت وجود ایشان، حوزه علمیه قم ایجاد می شود تا به اسلام خدمت کند. از امام جواد(ع) روایت داریم که فرمود: «هر کس حضرت معصومه(س) را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود». البته به شرطی که بقیه کارهای انسان هم درست باشد.
ک ـ کتاب با برکت.
پیرامون ما را میلیون ها کتاب ـ در کتابخانه ها و منازل و... ـ فرا گرفته است که بسیاری از آن ها حتی یک بار هم خوانده نمی شود. اما شخصیت دانشمند و مخلصی مانند حاج شیخ عباس قمی، کتابی نوشت به نام «مفاتیح الجنان» که در شهرت، از همه ی کتاب ها پیش گرفت و در کنار قرآن مجید قرار گرفت. امروزه در هر خانه ای که یک قرآن است، در کنارش هم یک مفاتیح الجنان قرار دارد.
ماه با برکت
با توجه به نکات فوق، «ماه مبارک رمضان»، ماه با برکتی است که فرصت بازگشت به خویشتن و حضور در پیشگاه پروردگار را برای انسان فراهم می کند. موقعیتی که شاید در ماه های عادی، پدید نیاید و بر اثر مشغولیت های متعددی که افراد به تناسب پیشه های خود دارند، گرفتار غفلت می شوند. اما با فرارسیدن ماه رمضان، به سبب فراگیر شدن فضای معنوی، اقشار مختلف مردم حال و هوای الهی پیدا می کنند و رفتارشان به سوی بهتر شدن، تغییر می یابد.
پی نوشت:
درس هایی از قرآن/محسن قرائتی/با تصرف کامل.