اختصاصی گیلانیان : در بحث های قبل بیان شد که پیامبر گرامی اسلام(ص) در ابتدای خطبه شعبانیه که قبل از ماه رمضان برای مسلمانان مدینه ایراد نمود، یکی از صفات این ماه مبارک را برخورداری از «مغفرت» اعلام کرده و فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُاللَّهِ ، بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ / ای مردم! ، ماه خدا، با برکت و رحمت و آمرزش، به سوی شما رو کرده است».
مغفرت
مغفرت، واژه ای است که در زبان عربی و فارسی، مورد استفاده ی فراوان است. این کلمه به معنای «پوشاندن» است. به این معنا که پروردگار متعال ، ابتدا گناه بنده اش را می گیرد، سپس آن را می پوشاند، و در مرحله پایانی، از دید دیگر بندگانش پنهان می سازد.
قرآن نیز به همین مطلب اشاره می فرماید:
ـ آیه 286 ، سوره بقره: «وَ اعفُ عَنّا، وَ اغفِر لَنا، أنت مَولینا/ و از ما درگذر، و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور، که سَروَر و مولای ما تویی....
ـ آیه 99 ، سوره نساء: «وَ کانَ اللهُ عَـفُـوًّا غَفُوراً/ خدا، همواره خطابخش و آمرزنده است».
در این دو آیه، اول «عفو» ذکر می شود بعد«مغفرت». چون مغفرت، نتیجه «عفو» است. بنابراین باید ابتدا «عفو» صورت گیرد تا پس از آن، «مغفرت» به دنبالش بیاید.
دو کلمه مترادف
هر چند دو کلمه «عفو» و «مغفرت» با هم متفاوتند، ولی در میان مردم و نیز از نظر مصداق، مترادف به حساب آمده و می توان هر کدام را به جای دیگری استفاده نمود.
در قرآن نیز از این شیوه استفاده شده و گاهی «عفو» به معنای مغفرت به کار رفته است مثل آیه 237 ، سوره بقره: «إلاّ أن یَعفُوَ الَّذی بِیَدِهِ عُقدهُ النِّکاحِ/یا کسى که پیوند نکاح به دست اوست، ببخشد» ، یا در جای دیگر «مغفرت» به جای عفو مورده بهره برداری قرار گرفته است مثل آیه 14، سوره جاثیه :«قُل لِلَّذینَ آمنوا یَغفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرجُونَ أیامَ اللهِ/ به کسانى که ایمان آوردهاند بگو تا از کسانى که به روزهاى [پیروزى] خدا، امید ندارند، درگذرند».
یا در آیه 159، سوره آل عمران می فرماید: « فَاعفُ عنهُم وَ استَغفِر لَهُم و شاوِرهُم فِی الأمرِ.../ پس از آنان درگذر ، و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن» که هر دو کلمه عفو و مغفرت، در آن به کار رفته است.
سبب مغفرت
مفسران قرآن کریم گفته اند: برخورداری از دو امر، موجب مغفرت می شود: 1ـ شفاعت ، 2ـ توبه.
شفاعت ، شامل انسان های مشرک نمی شود، زیرا آیه 116 سوره نساء می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ ، وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ لِکَ ، لِمَن یَشَآءُ ، وَ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَللَا بَعِیدًا/ مسلماً خدا این را که به او شرک آورده شود نمىآمرزد، و فروتر از آن را براى هر که بخواهد مىآمرزد، و هر که به خدا شرک ورزد، یقیناً به گمراهى بسیار دورى دچار شده است».
این آیه، مربوط به بحث شفاعت است و روی این مسئله تاکید دارد که شفاعت، شامل «شرک» نمی شود. زیرا شرک، موجب کشیده شدن انسان به سوی انکار صفات ذاتی و فعلی ذات پروردگار می گردد و به دنبال آن، «حقوق خداوند بر بندگان» را نابود می کند.
زمان توبه
توبه، مانند هر کار مهمی دیگری، زمان خاصی دارد که با گذشت آن، دیگر توبه کردن فایده ای نخواهد داشت. توبه حقیقی ، تنها در زمانی است انسان در قید حیات بوده و زنده می باشد. در نتیجه، توبه ی هنگام مرگ ، یا توبه قیامت، سودی ندارد. زیرا کسی که آثار و نتیجه گناه خود را به شکل کیفر و آتش دوزخ می بیند، به طور طبیعی و ناگزیر به طلب آمرزش و توبه روی می آورد تا از مجازات دردناک، رهایی یابد. همچون توبه فرعون در زمان غرق شدن در رود نیل که با پاسخ منفی خداوند، مواجه گردید.
با استفاده از آیات و روایات می توان فهمید که توبه، پیش از فرا رسیدن مرگ، پذیرفته می شود. اما با دیدن نشانه های مرگ، توبه مورد پذیرش قرار نمی گیرد.
آیه 18 سوره نساء ، در همین رابطه می فرماید:«
«وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیَاتِ ، حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ، قَالَ إِنّى تُبْتُ النَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ ، أُوْلئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا/ و براى کسانى که پیوسته کارهاى زشت مرتکب مىشوند، تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد [و در آن لحظه که تمام فرصتها از دست رفته] گوید: اکنون توبه کردم. و نیز براى آنان که در حال کفر از دنیا مىروند، توبه نیست. اینانند که عذابى دردناک براى آنان آماده کردهایم».
ولى آیه قبل، مىفرماید:
إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ ، فَأُوْلئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیًما حَکِیًما/ بىتردید توبه نزد خدا فقط براى کسانى است که از روى نادانى مرتکب کار زشت مىشوند، سپس به زودى توبه مىکنند؛ اینانند که خدا توبه آنان را مىپذیرد، و خدا همواره دانا و حکیم است.
روشن است که مقصود خداوند از «یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ» این است که: خطاکار در دار دنیا، به زودى از گناهش بازگردد نه آن که همه کارها را به آخرین لحظه زندگی و آخرت بگذارد، تا در لحظههاى واپسین، تسلیم حق شود. زیرا این شیوه، نوعی دو رویى و فریب است.
داستانی از یک توبه قریب
آیت الله شهید دستغیب در کتاب داستان های شگفت از شخصی به نام آقا میرزا ابوالقاسم، از مرحوم اعتماد الواعظین تهرانى ـ علیه الرحمه ـ داستانی را نقل می کند که فرمود:
در سالى که نان در تهران به سختى دست مى آمد، روزى میرغضب باشى ناصرالدین شاه به طاق آب انبارى مى رسد و صداى ناله سگ هایى را مى شنود، پس از تحقیق مى بیند سگى زاییده و بچه هایش به او چسبیده اند و چون در اثر بى خوراکى شیر ندارد، آن ها ناله و فریاد مى کنند.
میرغضب باشى، سخت متأثر شده و از دکان نانوایی که در نزدیکى آن محل بود، مقدارى نان مى خرد و جلویش مى اندازد و همانجا مى ایستد تا سگ مى خورد و بالاخره شیر مى آورد و بچه هایش آرام مى گیرند.
میرغضب باشى، مقدار خوراک یک ماه آن سگ را از آن نانوایى مى خرد و نقدا پولش را مى پردازد و مى گوید هر روز باید شاگردت این مقدار نان به این سگ برساند و اگر یک روز مسامحه شود، از تو انتقام مى کشم.
در آن اوقات، او با جمعى از رفقایش میهمانى دوره اى داشتند به این تفصیل که هر روز عصر، گردش مى رفتند و تفرج مى کردند و براى شام درمنزل یکى، با هم صرف شام مى نمودند تا شبى که نوبت میرغضب باشى شد، زنى داشت که تقریبا در وسط شهر تهران خانه اش بود و وسایل پذیرایى در خانه اش موجود بود و زنى هم تازه گرفته بود و نزدیک دروازه شهر منزلش بود.
به زن قدیمى خود پول مى هد و مى گوید امشب فلان عدد میهمان دارم و براى صرف شام مى آییم و باید کاملا تدارک نمایى. زن نیز قبول مى کند.
او طرف عصر با رفقایش بیرون شهر رفته، تفرج مى کردند. تصادفا تفریح آن روز طول مى کشد و مقدار زیادى از شب مى گذرد، هنگام مراجعت، رفقایش مى گویند دیر شده و سخت خسته شدیم ، همین در دروازه که منزل دیگر تو است مى آییم .
میرغضب باشى مى گوید اینجا چیزى نیست و در خانه ی وسط شهرى، کاملا تدارک شده باید آنجا برویم . بالاخره رفقا راضى نمى شوند و مى گویند ما امشب در اینجا مى مانیم و به مختصرى غذا قناعت مى کنیم و آنچه در آن خانه تدارک کرده اى براى فردا.
میرغضب باشى، ناچار قبول مى کند و مقدارى نان و کباب مى خرد و آن ها مى خورند و همانجا مى خوابند.
هنگام سحر، از صداى ناله و گریه بى اختیارى میرغضب باشى همه بیدار مى شوند و از او سبب انقلاب و گریه اش را مى پرسند، مى گوید در خواب، امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام را دیدم که به من فرمود: احسانى که به آن سگ کردى مورد قبول خداوند عالم شد و خداوند در مقابل آن احسان، امشب جان تو و رفقایت را از مرگ حفظ فرمود. زیرا زن قدیمى تو از خشمی که به تو داشت، سمى تدارک کرده و در فلان محل از آشپزخانه گذاشته بود تا داخل خوراک شما کند، فردا مى روى آن سم را برمى دارى ولی مبادا زن را اذیت کنى و اگر بخواهد او را به خوشى رها کن.
دیگر آن که: خداوند تو را توفیق توبه خواهد داد و چهل روز دیگر به کربلا سر قبر پدرم حضرت امام حسین علیه السلام مشرف مى شوى.
میرغضب باشی، صبح به رفقا مى گوید براى تحقیق صدق خوابم، بیایید به خانه وسط شهرى برویم، باهم مى آیند چون وارد مى شود زن تعرض مى کند که چرا دیشب نیامدى؟، به او اعتنایى نمى کند و با رفقایش به آشپزخانه مى روند و به همان نشانه اى که امام علیه السلام فرموده بود، سم را بر مى دارد و به زن مى گوید: دیشب چه خیالى در باره ما داشتى؟
اگر امر امام علیه السلام نبود، از تو تلافى مى کردم. لکن به امر مولایم، با تو احسان خواهم کرد. حال اگر مایلى در همین خانه باش و من با تومثل این که چنین کارى نکرده بودى، رفتار خواهم کرد و اگرمیل فراق دارى، تو را طلاق مى دهم و هرچه بخواهى به تو مى دهم.
زن مى بیند رسوا شده و دیگر نمى تواند با او زندگى کند، طلب طلاق مى کند. او هم با کمال خوشى، طلاقش مى دهد و خشنودش کرده، رهایش مى کند.
از شغل خودش هم استعفا مى دهد، و استعفایش مورد قبول واقع مى شود. آنگاه مشغول توبه و اداى حقوق و مظالم گردیده و پس از چهل روز به کربلا مشرف مى شود و همان جا مى ماند تا به رحمت حق واصل مى گردد.
شرایط مغفرت
غافر، یکی از اسامی خداوند است که با مشتقات مختلف در قرآن مجید مورد توجه قرار گرفته و سوره ای هم به نام «غافر» وجود دارد. با این حال غفران الهی، شامل کسانی می شود که دارای ویژگی های زیر باشند:
1ـ ایمان داشتن به خداوند. روی این نکته بارها در قرآن تاکید شده است.
2ـ برخورداری از تقوا . آیه 29 سوره انفال می فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا ، وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ/ اگر از خدا پروا دارید براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار مىدهد ، و گناهانتان را از شما مىزداید و شما را مىآمرزد».
3ـ پیروی از دستورات پیامبران الهی. آیه 31 سوره آل عمران به نقل از حضرت موسی(ع) می فرماید که وی به بنی اسرائیل گفت: «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ / از من پیروی کنید! ، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد».
4ـ بخشیدن خطاهای دیگران. آیه 22 سوره نور می فرماید: «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا ، أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ / آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند. آیا دوست نمیدارید خداوند شما را ببخشد»؟.
5 ـ قرض الحسنه دادن به مردم. در آیه 17 سوره تغابن آمده است: « إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ، وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ/ اگر به خدا قرضالحسنه دهید ، آن را برای شما مضاعف[= دو برابر] میسازد و شما را میبخشد، و خدا[ست که] سپاسپذیرِ بردبار است».
6 ـ دعا و طلب مغفرت برای خود و دیگران. «إنِّی ظَلَمتُ نَفسِی ، فَاغفِر لِـی ، فَغَفَرَ لَهُ ، إنّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ/ پروردگارا ! ، من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش. خداوند او را بخشید».
پی نوشت:
تفسیر المیزان/علامه سیدمحمدحسین طباطبایی/ با تصرف کامل.
سایت حجت الاسلام استاد حسین انصاریان/ با تصرف کامل.
سایت تبیان؛ گروه دین و اندیشه/با تصرف.