اختصاصی گیلانیان : بعد از غائله دهه 70 مشهد یک خانواده رشتی با استفاده از روز تعطیل در گوشه ای از شهر مشغول ساخت و ساز غیر قانونی بود که حضور به موقع شهردار و بسیج کلیه عوامل مانع کار وی شد که این امر چنان سروصدائی در معبر عمومی ایجاد کرد که منجر به دخالت فرماندار وقت و هدایت همه به فرمانداری شد.
شهروند خاطی با سوء استفاده از نرمش فرماندار جرات یافت بی محابا شهردار و فرماندار را تهدید نماید که اقدام شان یک اخطار است و می تواند غائله مشهد را در رشت تکرار نماید !
شهردار که از وقاهت فرد خاطی برآشفته بود بطریقی توسط روابط عمومی به بیرون اتاق هدایت شد و در مسیر راه دلیل عصبانیت غیر قابل تصورش را جویا شد که پاسخ شنید : با پدرجان ، پدر جان که نمی توان مملکت را اداره کرد !
به نظر می رسد این ماجرا شباهتی به بحران برف حاکم بر بعضی از شهرهای استان داشته باشد که تلاش ها حاکی از آن است که بحران بصورت اخلاقی مدیریت شود !؟ به عنوان مثال :
در خبر ها آمده بود که استاندار گیلان اعلام نموده است : تا 48 ساعت آیندهباید تمامی راه های روستایی بازگشایی شود .
علی القاعده استاندار گیلان که دارای دکتری مدیریت استراتژیک است باید با تعریف (بحران) آشنائی داشته باشد که می گوید : "حادثه ای را که بطور طبیعی یا توسط بشر بصورت ناگهانی ویا فراینده بوجود آمده وسختی ومشقتی را به جامعه انسانی تحمیل نماید بطوریکه جهت برطرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی وفوق العاده باشد ، بحران می گویند" .
شکی نیست که ایشان بر تعریف مدیریت بحران وقوف کامل دارد که می گوید : "مدیریت بحران علمی کاربردی است که بوسیله مشاهده سیستماتیک بحرانها وتجزیه وتحلیل آنها در جستجوی یافتن ابزاری است که بوسیله آنها بتوان از بروزبحرانها پیشگیری نموده ویا در صورت بروز آن در خصوص کاهش آثار آن آمادگی لازم ، امدادرسانی سریع و بهبودی اوضاع اقدام نمود".
بنابراین با توجه به دو تعریف بالا شکی نیست که اوضاع حاکم بر بعضی از شهرهای استان (بحرانی) است و برای رفع مشکل (مدیریت بحران) را طلب می کند .
وقتی بارش شدید برف در بعضی شهرها از جمله صومعه سرا به حدود 2 متر می رسد و اکثر مردم را در خانه هایشان زندانی نموده اگر خدای نکرده در این ایام : بیماری سخت ، زایمان و غیره ای حادث شود بدون شک می تواند خسارت انسانی غیر قابل جبرانی وارد نماید .
بعبارت دیگر وجود برف شدید چون زندگی مردم را با سختی و مشقت مواجه نمود ، مصداق بحران است و نیاز به اقدامات عاجل (مدیریت بحران) در جهت کاهش آلام و بهبود اوضاع عمومی دارد .
بحران موجود این الزام و حق را برای مدیریت استان ایجاب می کند بدون هیچ ملاحظه ای و برغم خستگی خود و مدیران تحت امر در راستای اعمال مدیریت بحران از همه امکانات موجود منطقه اعم از دولتی و خصوصی برای رفع بحران استفاده نماید .
به عنوان مثال هنوز بسیاری از راههای روستائی و معابر برخی از شهرها بسته است و تردد مردم غیر ممکن یا به سختی صورت می گیرد و امکانات دولتی پاسخگو حل این مشکل نیست .
حق این است که استاندار با استفاده از جایگاه مدیریتی کلیه ماشین آلات راهسازی و راهداری بخش های دولتی و خصوصی که در حاشیه بلوارها و کارگاهها و انبارها به مردم گرفتار در برف دهن کجی می کنند بصورت تکلیفی استفاده نماید.
استانداری می تواند با استفاده از اعتبارات حوادث غیر مترقبه و یا ستاد بحران حق الزحمه صاحبان این ابزارهای میکانیکی را ولو اندک پرداخت نماید و اگر هم میزان اعتبارات به اندازه کفاف هم نشد باز جای زیان نیست زیرا وقتی صاحبان همین وسایل میکانیکی از فضای امن و آرام استان برای کسب درآمد استفاده می کنند بنابراین وظیفه انسانی و اسلامی حکم می کند در زمان بروز بحران همراه با دولتیان به کمک مردم بشتابند و در حقیقت با این کار خود برای آینده خودشان سرمایه گذاری نمایند .
حتما استاندار گیلان با توجه به شناخت کامل از فرهنگ گیلانیان به خوبی می داند اگر مردم همه مشقت ها را تحمل می کنند و دم برنمی آورند به خاطر ادب اجتماعی آنان است وگرنه تحمل سه روز وضعیت بحرانی خود مشکل طاقت فرسا است که اگر دو روز دیگر به آن اضافه شود با کرام الکاتبین است که چه بلائی بر سرشان نازل خواهد شد !!؟؟
استاندار گیلان که به عنوان مرد اخلاق معرفی می شود باید بپذیرد زمان ، زمان ناز و نوازش نیست ، زمان رعایت اخلاق و خستگی مدیران نیست ، تفاوت مدیر و غیر مدیر در این ایام سخت مشخص می شود که باید کمربندها را محکم کرد و آستین ها را بالا و دامن ها را به کمر زد و بدون هیچ ملاحظه و درنگی بصورت شبانه روزی در خدمت تامین رفاه مردم بود .
تعیین ضرب الاجل 48 ساعت دیگر برای بازگشانی راههای روستائی می تواند طول عمل اضافه هم داشته باشد و در حقیقت رفع بحران را مشمول مرور زمان نماید بنابراین باید با استفاده از تمام ابزار و امکانات استان با قاطعیت تمام و آمرانه استفاده نماید و گرنه این قصه سر دراز خواهد داشت .
بهر تقدیر با توجه به اینکه بحران برف در گیلان مسبوق به سابقه است خدا کند بعد از پایان بحران کتاب "بحران سفید" دیگری نوشته نشود تا در پاسخ آن کتاب "بحران مدیریت" دیگری نوشته شود ؟!