اختصاصی گیلانیان: بر این باوریم که مکتب مدیریت جهادی ابعاد مختلف معنوی، اجتماعی، مادی و ... انسان ها را در حاکمیت اسلامی به شایستگی تفسیر نموده است. نگاه مدیریت جهادی برمبنای جلب رضایت الهی می باشد و به منزله سرآغاز کار و عینیت بخشیدن به تعالی جامعه ای است که ارعابی در برابر منافع جناحی یا محلی نداشته باشد. همواره مسئولیت پذیری، پاسخگویی، نظارت پذیری و حرکت بر اساس قوانین و معیارهای شرعی مورد توجه آحاد جامعه در مدیریت جهادی قلمداد می شود. در این راستا شرط عقل آن است که بتوانیم در سایه دین داری و مردم داری به گونه ای حرکت کنیم که بر محوریت اساس نظام اسلامی، اعتماد مردم را با هر گرایش و سلیقه ای جلب نماییم. زیرا اگر بی اعتمادی شکل گیرد، غایت تمامی تلاش ها، راهی جز بن بست نخواهد بود.
هر اندازه سهم مردم به عنوان سرمایه اجتماعی در هر جامعه، کشور یا حتی شهری پررنگ تر و دارای شیب صعودی در نمودار خرد جمعی باشد، به توفیقات آن جامعه در دسترسی به هدف مشترک بر اساس مدیریت جهادی و حفظ ذات و انسجام در افق نظام اسلامی کمک شایانی می کند. بنابراین رکن سرمایه اجتماعی در هر مجموعه ای، عامل اعتماد است. اعتماد اجتماعی، حسن ظن فرد نسبت به افراد جامعه و بخصوص مسئولان و مدیران آن جامعه است. برای ایجاد اعتماد نیازمند آنیم تا مردم در کنار یکدیگر احساس آرامش و امنیت نمایند. از سویی دیگر مادامی که روابط صحیح و منصفانه در مراودات اجتماعی رواج یابد، عامل اعتماد در همان نمودار خرد جمعی به سوی شیب نزولی پیش نمی رود و این امر در شرایطی اثرگذاری مضاعفی خواهد داشت که در گرو قدرشناسی و پیگیری از حداقل مطالبات مردم جامعه نمود پیدا کند.
حال جایگاه چنین سرمایه ای در شهری که به اعتقاد علامه دهخدا در حساب ابجد، 900 هجری شناخته می شود در کجاست؟؟؟
اندکی به رویکردهای نوین در سیستم دارالمرزمان بیاندیشیم و الگوها و تکنیک های مبتنی بر سعی و خطا را برای یک بار هم که شده متوقف نماییم. حقیقتاً تصمیمات لغزنده زاده کنش و واکنش های افرادی است که نه با حقوق خود آشنایی دارند و نه با حقوق شهروندان!
به هر تقدیر امیدواریم تا اقدامات معقول و منطقی برای بازگرداندن اعتماد عمومی به مجموعه مدیریت شهری درمرکز استان گیلان صورت پذیرد و حقوق شهروندی بیش از حال محترم شمرده شود و جمع گرایی و ضرورت تحقق تعهد اجتماعی در نزد صاحبان کرسی به وادی فراموشی سپرده نشود و به بیان شیوای لسان الغیب:
«خوش برانیم جهان در نظر راهروان ...... فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم»