دنباله بحث قبل ...
بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، از آغاز نهضت خویش، با هوشیاری، سه مرحله را پیش بینی می کرد: مرحله اول، ایجاد یک دولت اسلامی در کشور. مرحله دوم، تحقق بیداری و احیای معنوی در دنیای اسلام. مرحله سوم، به فعلیت درآوردن بیداری عمومی در جهان که به تعبیر حضرت امام(رض)، پیش نیاز ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) است.
صف بندی در برابر جبهه مادی
انقلاب اسلامی، در این اندازه، در برابر جبهه مادی، صف بندی می کند. جبهه ای که هدفش، سلطه بر جهان و استحاله فرهنگ های دیگر، در درون خود است. انقلاب اسلامی، مأموریتی به این وسعت دارد و روحانیت شیعه، در این مرحله، وارد عرصه جدیدی شد.
موضوع ولایت
در دیدگاه حضرت امام راحل(ره)، فقیه، دارای ولایت مُطلَقَه است با موضوع جهانی
و بین المللی. ایشان، در منشور روحانیت، می فرمایند: «کفار، استراتژی حاکم بر جهان
را معین می کنند، درحالی که مأموریت فقیه حاکم، این است که راهبری جهان را به عهده بگیرد و استراتژی های مسلط بر دنیا را تعیین نماید». مسیر این انقلاب هم به تعبیر حضرت امام (ره)، رسیدن به عصر ظهور است.
اقدام پنج مرحله ای
از دیدگاه مقام معظم رهبری (مُدَّ ظِلُّهُ العالی)، این اقدام، پنج مرحله دارد: 1ـ انقلاب اسلامی،2ـ نظام اسلامی،3ـ دولت اسلامی،4ـ جامعه اسلامی، 5 ـ تمدن اسلامی.
حال اگر توانستیم تمدن اسلامی را احیا کنیم، فضای این تمدن، در دنیای معاصر، نفوذ می کند و غلبه فرهنگی، اتفاق می افتد و به تعبیر بعضی از متفکرین غربی، فرهنگ اسلام، قادر است در درون خود، فرهنگ های دیگر را هضم کند.
درک عمیق حوزه
در این مسیر، انقلابی بودن حوزه علمیه، به این است که اهمیت استراتژیک میدان درگیری را درک و احساس کند؛ یعنی حوزه های علمیه، باید این حالت از رویارویی را که امام راحل(رض) در جهان ایجاد کرد و انقلاب اسلامی ایران را از یک انقلاب داخلی، به پهنای گسترده یک انقلاب اسلامی جهانی عبور داد، باور کنند. زیرا چه بخواهیم یا نخواهیم، بفهمیم یا نفهمیم، این واقعیت، پیش روی ما قرار دارد.
ایجاد فضای جدید
انقلاب اسلامی، توانست با الگوبرداری از حماسه حسینی و انقلاب عاشورا، زیرکی حضرت امام(ره) و توان مدیریتی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، فضای جدیدی در جهان ایجاد کرده و دوگانه حکومت کمونیستی و رژیم سرمایه داری را به دوگانه اسلام و تمدن مادی غرب، تبدیل نماید.
شفاف سازی
امروزه، دیگر صف بندی های درون دنیای اسلام، کاملا شفاف شده است. یک طرف، جبهه مقاومت و مکتب اهل بیت(ع) است، و طرف مقابل هم، جریان نظام سرمایه داری و زیرشاخه های اصلی آن در دنیا که عبارتند از: 1ـ اسلام آمریکایی در بخشی از جهان اسلام، با چهره خشن وهابیت، القاعده و داعش. 2ـ اسلام آمریکایی در بخش دیگری از ممالک اسلامی، با سیمای طرفداری از ادبیات توسعه در کشورهایی مانند مالزی، ترکیه و نیز در کشور ما؛ با روی کار آمدن دولت سازندگی و دولت های پس از آن، با اندک تغییراتی در شعارها، ولی یکسان بودن عملکردها .
ارتقای فقاهت دینی
اکنون زمان آن رسیده که غرب را در فرهنگ و تمدن اسلامی، استحاله کنیم. زیرا در غیراین صورت، خودمان دچار همین مشکل خواهیم شد. حال اگر حوزه علمیه، لزوم این درگیری را پذیرفت، ناگزیر است که مأموریت های خود را پیرامون این محور، قرار دهد.
در این صورت، معیار پژوهش، آموزش و تبلیغ در حوزه، تا این پایه، ارتقاء می یابد. یعنی در میدان فقه، کلام، اعتقادات، فلسفه، حکمت، اخلاق و عرفان، در سطح ایجاد دولت، جامعه و تمدن اسلامی، تحقیق و غور خواهد کرد.
ساخت تمدن اسلامی
برای دست یابی به تمدن اسلامی، به تعقلی نیاز داریم که شامل تمامی علوم، به همراه دانش برنامه ریزی، به محوریت فرهنگ مذهب است. فقاهت دینی، باید محور تعقل اجتماعی، قرار گیرد تا بر این اساس، تمدن اسلامی ساخته شود.
مفاهیم کلامی، عرفانی و فقهی ما، از استواری بی نظیری برخوردار است و به تعبیر برخی بزرگان، ساختمان مستحکمی است که به راحتی، قابل تخریب نیست. زیرا تعبد به دین، در آن، اصل است، اما در عین حال، محدودیت هایی هم دارد.
رهبری مسایل تمدنی
بر حوزه علمیه لازم است که به مقیاسی از پژوهش ورود کند که بتواند مسائل تمدنی
را رهبری کند و الاّ به لحاظ موضوع، کارش از انقلاب، فاصله خواهد گرفت و دیگر نمی تواند در این اندازه، حلقه اتصال جامعه شیعه به امام باشد و نیز قادر نیست حرکت رو به پیش جامعه جهانی به سمت عصر ظهور را هدایت نماید.
اقلیت شیعه
حوزه انقلابی، متناسب با درگیری های رخ داده در زمان های گوناگون، شیعه را که در برابر اهل سنت و نیز ادیان دیگر، یک جامعه اقلیت بود، به خوبی حفظ کرده، سامان داده، پیش برده و به یک جامعه فعال تبدیل کرده است و در این مسیر، نه فقهش در مذاهب دیگر منحل شده، نه کلامش و نه عرفانش؛ بلکه از دوران حضرت امام صادق(ع)، بر مکاتب دیگر، اثر عمیقی گذاشته است.
عدم انفعال در برابر جریانات جهانی
تشیع، هیچگاه نسبت به جریانات جهانی، حالت انفعالی و تاثیرپذیر نداشته، بلکه از
گذشته، در متن درگیری و هماوردی با تفکر یونان، تفکر غرب و آنچه وارد دنیای اسلام شده، قرار داشته است.
مأمون خلیفه عباسی، با شعار روشنفکری، جریان های تفکریِ دیگری را به جامعه اسلامی، تزریق نمود، اما تشیع، توانست با صلابت، هم خودش را حفظ کند و هم تهاجم آن ها را خنثی سازد و این، همان انقلابی بودن است.
ادامه دارد...