اختصاصی گیلانیان : اخیرا دو پایگاه خبری گیلان اقدام به انتشار مطلب خلاف واقعی کردند که تکرار انتشار این قبیل جعلیات می تواند باعث سلب اعتماد عمومی نسبت به رجال مذهبی و علمی و فرهنگی و به تبع آن اعتقادات مذهبی مردم شود.
یکی از این دو پایگاه در تاریخ 11 آبان 98 با چاپ یک تابلوی کابویی نوشت : "شخصیت معنوی سابق در سفر کانادا!" و دومی نیز در 12 آبان 98 نوشت : "تجدید دیدار آیت الله قربانی با فرزند ذکور خود در آن سوی آبها"؛ علی الظاهر پایگاه اولی با درک قبح قضیه و کذب بودن خبر آن را پس از دو روز با حذف تابلوی کذایی روانه بایگانی خود کرد.در اغاز سخن ذکر این مطلب ضروری است که آورده اند: وقتی ابرهه به مکه حمله کرد در اول قدم شتران عبدالمطلب را توقیف کرد؛ پرده دار کعبه به نزدش رفت؛ ابرهه از او سوال کرد: آیا برای ضمانت خانه خدا آمده ای؟ گفت : خیر؛ من به دنبال شتران خود هستم، کعبه صاحب دارد و او خود می داند چگونه از خانه اش دفاع کند و ادامه داستان کارزار (ابابیل) است که همگان از آن اطلاع دارند .
این قصه به آن جهت است تا گفته شود خبر منتشره دو بخش خاص و عام دارد که پاسخگویی به بخش اول مربوط به مقام دیگری است ربطی به نویسنده ندارد ولی بخش دوم نه تنها به نویسنده بلکه به تک تک اهالی رسانه مربوط می شود که در قبال شان و مقام رسانه رسانه مسئولیت دارند و باید از آن دفاع کنند تا این مسند پاک و ارزشمند به پستی کشیده نشود و متولیان و منسوبینش مورد تحقیر قرار نگیرند.
از این رو حقیر نه به قصد حمایت از یک مقام علمی کشوری ، حتی جهان اسلام که در عرصه قلم و رسانه سبقت دیرینه دارد بلکه بمنظور دفاع از موقعیت شغل رسانه ای خود دلنوشته ای را به تحریر می کشد باشد که مورد توجه قرار گیرد :
برخی از صاحب نظران ارتباطات اجتماعی و نویسندگان کتاب های روزنامه نگاری در تعریف خبر معتقدند: "خبر، گزارش واقعیت هاست، اما هر واقعیتی را نمی توان خبر نامید".و یا "خبر، پیامی است که احتمال صدق و کذب در آن وجود دارد".....
نکته اساسی در تعاریف مختلف (گزارش واقعیت هاست) که با حدس و گمان ها و جعلیات فرق بنیادی دارد و بطور حتم اصحاب رسانه که خود را تیزبینان و چشم زبانی جامعه می داند، به این نکات بهتر از نگارنده عنایت ویژه دارند!
بنابراین بعید به نظر می رسد مدیران مسئول این پایگاه ها به این مهم توجه نداشته باشند ولی ممکن است احتمالاتی در این میان وجود داشته باشد که مهماتش قابل بحث است .
مورد اول ، نمی توان تصور کرد همکاران مورد نظر چون زخم خورده این مقام و یا اعوان و انصارش هستند من باب انتقام دست به انتشار خبر خلاف واقع زده باشند که این حدس باطل و از محالات است زیرا در گذشته بین پایگاه اولی که عامل انتشار خبر مذکور است و یکی از فرزندان شخصیت مورد انس و الفتی وجود داشته است!
مورد دوم اینکه نمی توان قبول کرد این پایگاهها تحت تاثیر شنیده ها و شایعات بدون تحقیق و کسب اطلاع از منبعی موثق ساده لوحانه مبادرت به نشر خبر کذب اقدام نموده باشند !
مورد سوم تصور محال قبول رپرتاژ آگهی است؛ از آنجاییکه این مورد تا کنون در عالم رسانه و مطبوعات استان مسبوق به سابقه نبوده بنابراین نمی تواند قابل قبول باشد.
ولی این احتمال وجود دارد خبر مذکور از یک کانون مغرض که مورد وثوق این همکاران بوده به آنان منتقل شده باشد و حضرات نیز صرف اعتماد به منبع نیازی به تحقیق ندیده باشند و آن را منتشر نموده باشند!
البته این بخش نیز باید قابل شک باشد زیرا وقتی این آقایان مدعی اشراف کامل به حوادث و اخبار استان به ویژه شهر رشت هستند و هیچ اتفاقی و خبری از چشمان تیزبین شان پنهان نمی ماند وقتی دست به انتشار دروغ شاخدار می زنند حتما باید قصد و غرض و کینه بزرگی پشت این خبر و یا منبع خبر نهفته باشد که اینگونه به آبروی اگر نگوییم مومنی و عالمی، بلکه مسلمانی چوب حراج زده باشند !
تاسف از این است چگونه مدعیان اطلاع رسانی ! از سوژه ای که همچنان در همسایگی شان اقامت دارد و تمام اوقاتش صرف تحقیق و مطالعه و تحریر است و روزانه کم و بیش ملاقات هایی را هم انجام می دهد، تا این حد بی خبر باشند و ندانند این مقام اصلا اهل سفر به کشور بیگانه هست یا خیر ؟!؛
سوال این است این آقایان چگونه و به چه وسیله ای از سفر به خارج این مقام کسب اطلاع کرده اند!؟ شاید ایادی ای چون خبرسازان در بند دارند که ما از آن بی اطلاعیم ؟
وقتی کانادا وطن دوم (از ما بهتران) است و هر که از اینجا (بُرده) و از آنجا (اندوخته) برای فرار از کیفر عمل عازم این کشور می شود حتما سفر به این کشور باید عقبه ای داشته باشد وگرنه سفر مذکور نمی تواند ارزش خبری داشته باشد که حضرات از بیان پشت پرده این سفر خود را معذور داشتند و یا آن را اتهام مضاعف تشخیص دادند و با یک درجه تخفیف فقط به ذکر سفر بسنده کرده اند !
این همکاران گرامی در شرایطی با استفاده از موقعیت رسانه به دنبال منافع و مصالح شخصی یا خواص هستند که انگار نه انگار در قبال قلم و آنچه نوشته اند مسئولی هستند.
جهت مزید اطلاع لازم است گفته شود آیت الله قربانی، از جمله رجال علمی کشور است که نه در ایران دارای مقبولیت و شهرت علمی است بلکه کم و بیش در برخی از کشورهای اسلامی نیز دارای شهرت است .
این مقام علمی و فرهنگی از زمان کناره گیری تا کنون غیر از شرکت در چند اجلاس و دیدار با مراجع و علمای بزرگ کشور که فیلم و عکس آن از طریق رسانه ها منتشر شده هیچ سفری به سایر شهرهای کشور نداشته تا چه رسد به کانادا !!
علیرغم ادعای برخی از متدینین نسبت به مالکیت خانه ایشان واقع در خیابان حافظ این خانه متعلق به شرکت درفک استانداری است و طبق تصمیم استانداری ایشان کما فی السابق در این خانه مقیم و به امر مطالعه و تحقیق مشغول است .
حاصل تحقیقات آیت الله در ایام کناره گیری آثار وزین و ارزشمندی از قبیل : تفسیر سوره حمد ، تاریخ واقعه کربلا و نقش آن در زندگی انسان ها و بیداری ملت ها، پاسخ به نقد قرآن است که به زودی به زیور طبع آراسته خواهد شد.
(نقد قرآن) کتاب قطوری علیه قرآن است که توسط دشمنان اسلام و قرآن چند دهه ای است منتشر شده و تا کنون پاسخ درخوری از سوی علما و حتی مراجع محترم به آن داده نشده ولی حضرت آیت الله چند سالی است برای پاسخ به شبهاتی که این کتاب به قرآن وارد کرده با کمک برخی از اهالی تحقیق همت گماشتتند و هم اکنون مشغول ویراستاری آن هستند.
جای تعجب است مدعیان اطلاع رسانی و هدایت و روشنگری (!) که اولی غیر گیلانی و دومی گیلانی است برغم امکان برقراری ارتباط دیداری و تلفنی گاه بیگاه با ایشان معلوم نیست چرا و به چه قصد و غرضی اقدام به (ترور شخصیت) ایشان نموده اند ؟!
البته در مورد فرد غیر بومی که (پژواک مستقل شفافیت) را شعار خود کرده در این مورد خاص پژواکش نه (مستقل) است و نه (شفاف) ، نامبرده چون بومی نیست طبیعی است در مورد گیلان و گیلانی و رجال گیلان تعصبی نداشته باشد و نباید هم داشته باشد ، اما از یک گیلانی که خود را پرچم دار فرهنگ و رسانه می داند علی القاعده باید تعصبی نسبت به شهر ، دیار ، آدم ها ، سرزمین مادری ، به ویژه بزرگانش مشاهده شود که با کمال تاسف برعکس آن مشاهده می شود.
اسفبارتر اینکه این گیلانی در بخش (در باره ما) پایگاه خبری خود به دیگران توصیه می کند : "... هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلا مانع می باشد" ولی خودش بدون ذکر منبع خبرسازی و (ترور شخصیت) می کند!؟
براستی این اقدامات آقایان خدمت به کیست؟ اگر اطلاع رسانی است؟ خبر منتشره ارزش خبری ندارد و از همه مهمتر کذب محض است ! اگر تلاش معاش است ؟! تخریب مفاخر استان به چه قیمتی؟!
زهر است عطای خلق ، هرچند دوا باشد حاجت ز که می خواهی جایی که خدا باشد؟
مثل اینکه برخی ها در صدند تا بزرگانشان را به سرنوشت استاندار فقید گیلان، زنده یاد روح الله قهرمانی چابک دچار کنند و پس از دق مرگ کردن آنان در مجالس ترحیم و یادبودشان مظلوم نمایی و قصه سرایی نمایند که این خود عین (مرده پرستی) است !؟
درست است که انسان جایزالخطاست و ممکن است خود یا اعوان و انصارش مرتکب اشتباهاتی شوند ولی باید بخش پر لیوان را هم دید و ارزش داشته های کم نظیرخود را اینچنین بی ارزش جلوه نداد .
براستی (مولوی) چه زیبا حال برخی از آدم های زمان ما را توصیف می کند :
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند (سگی) بگذار ما هم مردمانیم
(غرض) ها تیره دارد دوستی را (غرض) ها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم چرا مُرده پرست و خصم جانیم
کنون پندار مُردم آشتی کن که در تسلیم ما چون مُردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
خمش کن مُرده وار ای دل ازیرا به هستی متهم ما زین (زبان)یم